آیا اختلال دوقطبی باعث کوچک‌تر شدن اندازه مغز می‌شود؟

اندازه مغز در اختلال دوقطبی

سمیرا سیرجانی. کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

در افرادی که اختلال اسکیزوفرنی دارند، هیپوکامپ که مسئول خاطرات و احساسات است آرام‌آرام کوچک‌تر می‌شود. دانشمندان کنجکاوند تا بدانند آیا این اتفاق در مورد اختلالات خلقی هم رخ می‌دهد یا خیر؟

به‌تازگی در دانشگاه تگزاس پژوهشی روی افرادی که اختلالات خلقی داشتند انجام شد. در این پژوهش، در گروه‌های مختلف مبتلایان، اندازه بخش‌های مختلف مغز، خصوصاً هیپوکامپ بررسی شد. نتایج تحلیل آن‌ها نشان داد اندازه هیپوکامپ در افرادی که اختلال دوقطبی دارند به‌طور مشخصی از افراد سالم و کسانی که افسردگی اساسی دارند، کوچک‌تر است.

هنوز مشخص نشده است که چرا این بخش‌ها در بیماران دوقطبی از دیگر افراد کوچک‌تر است اما همین یافته‌ها توجه پژوهشگران را به کارکرد قسمت‌های کوچک‌شده، روی نشانه‌های بیماران جلب می‌کند. به عبارتی پژوهشگران تمایل یافته‌اند که کارایی این بخش‌ها را به‌صورت مشخص شناسایی کنند و علاوه بر آن بررسی کنند که تأثیر کارکرد این نواحی روی شدت اختلال، روند پیشرفت آن و نشانه‌های آن چیست.

یکی از پژوهش‌هایی که در این زمینه انجام شد، بررسی نیمکره‌های مختلف مغز بود. ازآنجاکه هر نیمکره برای خود بخش هیپوکامپ دارد، پژوهشگران با استفاده از روش چند قطعه کردن و استفاده از دستگاه MRI تلاش کردند تا با جزییات کامل، بخش‌هایی از مغز را که در حین فعالیت‌های مشخصی که توسط شرکت‌کننده‌ها، فعالیت می‌کنند را بررسی کنند. پژوهشگران فکر می‌کردند که زیرشاخه‌های مختلف هیپوکامپ مسئول کارکردهای مغزی مختلفی در افراد باشد.

بررسی نتایج 152 شرکت‌کننده سالم با 133 فرد مبتلابه اختلال دوقطبی و 86 فرد مبتلابه اختلال افسردگی حاد، نشان داد که مناطق مشخصی از هیپوکامپ مغز (CA4 و لایه سلولی گرانول، لایه مولکولی و دم) در افرادی که دوقطبی نوع یک دارند از دیگران کوچک‌تر است.

همان‌طور که گفته شد این مناطق در افرادی که اختلال دوقطبی نوع یک دارند کوچک‌تر است، تشخیص افتراقی اختلال دوقطبی نوع اول با نوع دوم در اپیزودهای منیک بیشتر در اختلال دوقطبی نوع اول است. پژوهش‌ها نشان داد هرچقدر تجربه دوره‌های منیک در افراد بیشتر باشد، اندازه این مناطق نیز کوچک‌تر است.

قبلاً یافته‌هایی از این قبیل در مورد افرادی که قصد خودکشی نیز داشتند مشاهده‌شده بود که برخی نواحی مغزی آن‌ها نسبت به دیگر افراد کوچک‌تر است.

با پیشرفت علم تصویرنگاری مغزی، داده‌هایی ازاین‌دست روزبه‌روز بیشتر مطرح می‌شوند. از سوی دیگر درمان‌های شناختی رفتاری نفوذ بسیار زیادی برای درمان افراد با اختلال‌های یادشده پیداکرده‌اند. باید بررسی کرد که بعد از دانستن این تفاوت‌ها در افراد آیا هنوز هم درمان‌های شناختی-رفتاری از اولویت لازم برای درمان برخوردارند یا بهتر است مشاوران و روانشناسان قبل از شروع درمان‌های روتین، به بررسی‌های این‌چنینی نیز مبادرت ورزند؟ چراکه به نظر می‌رسد اگر اندازه مغز در این افراد تغییر کرده است نیاز به همایندی دارودرمانی و درمان‌های روان‌شناختی بیشتر از موارد دیگر احساس می‌شود.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *