میلتون اریکسون (1901-1980)
میلتون اریکسون روانشناس قرن 20 ام بود که در هیپنوتیزم و خانوادهدرمانی تخصص داشت. او پایهگذار انجمن هیپنوتیزم بالینی آمریکا بود.
میلتون اریکسون در سال 1901 در نوادای آمریکا به دنیا آمد. او در ویسکانسین بزرگ شد و در کودکی از بیماریهای شدیدی رنج میبرد. او از این تجارب بهعنوان جرقههایی در دورههای خود هیپنوتیزمی خود یاد میکند.
یکی از لحظههای شفاف او در خود هیپنوتیزمی زمانی رخ داد که او به بیماری فلج اطفال مبتلا شده بود. در طول بیماری، او سطوحی از هیپنوتیزم را تجربه کرد و هفتههای زیادی را با آگاهی عمیق نسبت به اینکه چگونه به دلیل بیماری، ارتباط فیزیکی او با ارتباط کلامیاش متناقض خواهد شد.
اریکسون بیشتر کودکی خود را در تنهایی گذراند و تمرکز خود را روی این گذاشت که چگونه زبان بدن خود را بیشتر درک کند. این علاقهمندی خودش را در حرفه آیندهاش نشان داد.
فلج اطفال نیمی از بدن او را فلج کرد و در سالهای 1950 او دچار سندرومهای بعد از فلج اطفال شد. این موقعیت تحرک او را محدودتر کرد و وی وادار شد از ویلچر استفاده کند. برای کاهش درد و تحلیل رفتن ماهیچهها از خود هیپنوتیزم استفاده کرد. اریکسون با الیزابت مور ازدواج کرد و حاصل این ازدواج 8 فرزند بود.
زندگی شخصی میلتون اریکسون
اریکسون پس از رفتن به مدرسه پزشکی، مدرک خود را در روانشناسی گرفت و تحصیلش را تا دکتری ادامه داد. در طول تحصیلش اریکسون با روانشناسان بزرگی همچون جرج باتسون، مارگارت مید و جی هیلی آشنا شد و کنار آنها فعالیت کرد. هیلی فعالیتهای هیپنوتیزم بالینی اریکسون را با انتشار کتاب «درمان نامعمول» در معرض توجه عموم روانشناسان قرار داد. پس از انتشار این کتاب اریکسون در زمینه هیپنوتیزم و هیپنوتراپی مشهور شد. او روی پژوهشهای بسیاری از افراد پس از خود تأثیر گذاشت و تا حد زیادی به عرصههای رواندرمانی، روانشناسی و پزشکی کمک کرد.
فعالیتهای روانشناسی
میلتون اریکسون دیدگاه متفاوتی به هیپنوتیزم داشت. او باور داشت مردم در برابر هیپنوتیزم مقاومت میکنند چراکه تمایل ندارند رفتارهای خود را تغییر دهند و یا به مسائلی اعتراف کنند که در زمان بیان، به آنها آگاهی ندارند؛ بنابراین اریکسون شیوه سنتی هیپنوتیزم را تغییر داد و شیوه خود را بر قصهگویی و استعارهها استوار کرد.
با این رویکرد مراجع اختیار کامل برای بیان حقایق را دارد و دیگر نگران ناهشیار بودن در حین هیپنوتیزم نیست. استفاده از استعارهها نوعی رویکرد غیرتهاجمی است که به مراجع اجازه میدهد که به مشکلاتش اشاره کند بدون اینکه مستقیماً در مورد آنها صحبت کند.
اریکسون باور داشت که حتی زمانی که مراجع تحت هیپنوتیزم نیست، ذهن ناخودآگاه او در حال گوش دادن است. وی تأکید داشت درمانگران باید در طول درمان، پیشنهادهایی به ذهن ناخودآگاه مراجع نیز بدهند بدون اینکه درمانجو از آنها آگاه شود. او برای استفاده از طنزها و ایدههای کنفرانسها، کتابها و نوشتههایش مشهور بود.
اریکسون پایهگذار فن گیج کردن یا حواسپرتی در هیپنوتراپی بود. زمانی که یک مراجع را بهوسیله افکار و کارکردهای گیجکننده مشغول کنیم، درمانگر میتواند مستقیماً به ذهن هشیار و ناهشیار فرد دسترسی پیدا کند.
دست دادن اریکسون یکی از مثالهای این رفتار بود. او در حین دست دادن به مراجع بهصورت ناگهانی مچ دست و یا ساعت مراجع را لمس میکرد. این تغییر ناگهانی در رفتار باعث ایجاد حالات گذرای شبه هیپنوتیزم در مراجع میشود و در این وضعیت درمانگر میتواند پیامهای کاربردی خود را به گوش ذهن ناهشیار مراجع برساند.
درمان به شیوه اریکسون چند تکنیک اساسی دارد که عبارتاند از:
- ارتباط برقرار کردن از طریق استعاره: با این روش میتوان بر مقاومت غلبه کرد.
- اجازه دادن و یا حتی تشویق کردن دورههای عود. اریکسون باور داشت با ایجاد عمدی شکست، میتواند بر آن غلبه کند و از همین شکست بهعنوان یک ابزار درمانی استفاده کند.
- بیمار را با یک رابطه درمانی دوطرفه مثبت و یا یک معضل دشوار روبرو کردن: اریکسون باور داشت با این رویکرد میتوان افراد را پیشنهاد پذیر تر کرد.
- تشویق یک رفتار با دلسرد کردن مراجع: این نوعی از روانشناسی معکوس است. برای مثال درمانگر در سکوت با مراجع مینشیند تا زمانی که مراجع شروع به صحبت کند. این رفتار به مراجع احساس کنترل بر جلسه میدهد و درمانگر را نیز از فشار برای شکستن مقاومت آزاد میکند.
- تأکید بر رفتارهای مثبت و توانمندیهای مراجع.
- دوری کردن از رویکرد رواندرمانی فرویدی، دروننگری و خود اکتشافی. این عمل بیماران را قادر میسازد تا روی افکار و رفتارهای خود کنترل داشته باشند و درمانگر هم میتواند طول جلسات را در اختیار داشته باشد.