مصاحبه با دکتر علیرضا عابدین

جایگاه فلسفه در علم روانشناسی
دلارام جمعیان
1
. آقای دکتر عابدین، به نظر شما روان‌درمانگران به چه میزان احتیاج دارند که به مطالعه فلسفه بپردازند؟
در ابتدا یک مقدمه‌ای در مورد ماهیت و موجودیت فلسفه لازم است که بیان کنم و سپس به نقش الزامی آن در چنته‌ی دانش روان‌درمانگران خواهم پرداخت.
تمام علوم مختلف و دیسیپلین‌هایی مانند مردم‌شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی زیرمجموعه فلسفه هستند و به این‌گونه نیست که ما فلسفه را هم‌طراز هریک از علوم فوق‌الذکر دیگر بدانیم. ماهیت فلسفه مساوی است با عشقِ به دانستنِ موشکافانه و از تردید و شک به خرد رسیدن و دوست دار خردورزی بودن و این ویژگی بالذاتِ فلسفه باید در نگاه و دریچه کلی دید انسان به دنیا باشد. حال ممکن است آن مقوله‌ای که می‌خواهیم در موردش مطالعه و کسب اطلاع و تخصص کنیم جامعه باشد، روان انسان باشد و … . مقوله‌ی موردمطالعه ممکن است متفاوت باشد ولی همگی زیرمجموعه‌ی فلسفه هستند.
عشق به خرد و دانستن در تمام حیطه‌های زندگی جاری و ساری است و مربوط به یک رشته‌ی تحصیلی خاص نیست. فلسفه علم مادر است و من چنین فکر می‌کنم که اشتباه بزرگی که صورت گرفته است در زمانی که فلسفه از اروپا به شرق آمریکا و سپس به‌کل آمریکا اشاعه یافت، گویی که از یک منشور نور گذشته و در یک بازی تجزیه گرایی آمریکایی به علوم مختلفی مانند جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، روان‌شناسی، مردم و فرهنگ شناسی و … تقسیم‌شده است و آن‌ها همگی شاخ و برگ‌های تجزیه‌شده‌ای از یک ریشه هستند. حتی در رویکرد التقاطی رشته خودمان نه‌تنها باید بر شناخت دیدگاه‌ها و رویکردها و نظریات مختلف اصرار بورزیم، بلکه لازم است از علوم مختلف دیگری برای شناخت تمام‌عیار ماهیت انسان استفاده کنیم. پس روان‌درمانگران برای حصول به چنین شناختی راهی ندارند جز آشنایی و وصل به علم مادر. ازنظر من دانشجویان ما باید فلسفه را مخصوصاً در 4 سال کارشناسی خود فرابگیرند و این در حالی است که کاشتن بذر دانش فلسفه در دید کودکان و دانشجویان، اعضای خانواده و جامعه ما باید در دوران کودکی و نوجوانی در بستر خانواده و جامعه اتفاق بیافتد که چگونه تفکر تحلیلی و استدلال منطقی داشته باشند. این تحول و اتفاق آن‌طور که بایدوشاید در خانواده و جامعه‌ی ما نمی‌افتد. به نظر من اگر درمانگران ما که همان نوجوانان و کودکان چندین سال پیش هستند از دانش فلسفه در رویکرد خود کمتر استفاده می‌کنند، علتش این است که شاید در تربیت آن‌ها پروراند دیدگاهی که شامل تفکر تحلیلی و استدلال منطقی باشد، اجرا و پیاده نشده است و به این دو موهبت مسلح نشده‌اند. دانشجوی فلسفه بودن نه‌تنها به معنای تحصیل‌کرده‌ی آکادمیک در یک رشته خاص (فلسفه) نیست بلکه یعنی دانشجوی عمیق بودن؛ یعنی هنگامی‌که به ابزار تفکر تحلیلی و استدلال منطقی مسلح شدن.
در هر رشته‌ای که باشیم به‌جای سطحی‌نگری باید به چرایی و چگونگی ماهیت هر چیزی خردورزی کنیم. فلسفه را باید جدای از یک رشته‌ی آکادمیک ببینیم تا ارزش آن را تقلیل ندهیم و هرگاه که آن را ابزاری برای ریشه‌ای نگریستن به هر پدیده‌ای بدانیم، همین است که هنر زیستن ماست و اگر بعد خردورزی و روشنگری در هر گام زندگانی‌مان نباشد هرچه بماند فرع است و از اصل و بعد بالذات زندگانی ما به دور!
حتی می‌توانیم ردپای الزام فلسفه را در خبر داغ این روزها مبنی بر انتقال روان‌شناسی بالینی از وزارت علوم به بهداشت بررسی و واکاوی کنیم. در وزارت علوم تابه‌حال به‌اندازه‌ای توجه به فلسفه را در روانشناسی گنجانده است؛ اما این انتقال مسئولیت سنگینی را بر شانه‌ی وزارت بهداشت مبنی بر گنجاندن برنامه آموزش فلسفه در دروس روان‌شناسی می‌گذارد. مقصود ما نادیده انگاشتن مزایای مثبت وزارت بهداشت مبنی بر فراهم کردن امکانات دوره‌های کارآموزی و کارورزی نیست اما می‌توان عدم توجه به فلسفه و سایر علوم انسانی را در وزارت بهداشت برای مطالعه‌ی ماهیت یک انسان بیان کرد. این‌چنین است که ازنظر یک بالینی گر واجب است برای مطالعه پیشینه تاریخی یک مراجع به‌منظور شناخت ساختار شخصیت وی، سال‌های تحصیل خود را در فضایی که آغشته به عطر فلسفه است بگذراند
و اگر دوباره بخواهیم به بحث ماهیت فلسفه برگردیم این‌گونه است که در اواخر قرن بیستم با ارائه برنامه وصله‌پینه گونه سعی در پوشاندن نقایص تجزیه گرایی فلسفه شد. با ارائه چند وصله مثل شاخه‌های متعددی از روان‌شناسی و ایجاد زیرمجموعه‌هایی از آن‌ها مثل روان‌شناسی هرمنوتیک؛ و این اقدام یعنی برگشتی مذبوحانه به فلسفه و با این پنچرگیری قصد در پر کردن خلأها. پس یک واپس روی به فلسفه احتیاج داریم و این یعنی برگشت به رحم علم مادر و این عشق به دانستن و موشکافی و کنکاش کردن هم باید در اتاق‌های درمان و هم در اتاق‌های فکر و هم در نحوه‌ی فرزندپروری اتفاق بیافتد نه‌فقط در فضای آکادمیک بلکه باید در رگ و گوشت و پوست سطح خانواده و جامعه بجوشد و جاری و ساری شود.

2. چه میزان از روان‌درمانگران حاضر که مشغول به کار درمان هستند از فلسفه بهره برده‌اند و استفاده می‌کنند؟
وقتی خود روان شناسان از الزام دانش فلسفه بی‌خبرند و عده‌ای از آنان در مورد روشنگر بودن، آموزش نایافته‌اند و دستورالعملی هم برای پیاده کردن و اجرای آن ندارند و حتی در فضای خانواده هم والدین کودکان را از همان ابتدا به خردورزی دعوت نمی‌کنند نمی‌شود انتظار زیادی از اجرای یک دید فلسفی در دریچه‌ی ذهن روان‌درمانگران در اتاق درمان داشت.
من این‌چنین فکر می‌کنم روان شناسان که مجری اصلاح رفتارهای اعضای جامعه هستند باید برای اجرای برنامه‌هایی در جهت اصلاح رفتار و تفکر اعضای جامعه، آموزش تفکر و خرد دوستی و عشق به روشنگری در ساختار موجودیت هرچه که هست و نیست را در پروتکل‌های درمانی خود بگنجانند. این امر آن چیزی نیست که در داستان‌های موجود کتب درسی و آموزشی و در لالایی‌های اقوام مختلف و هم‌چنین در اشعار ما منعکس‌شده باشد. همین مقوله مسئله ایست که در اساتید دانشگاه می‌بینم که دانشجویان را به گذر کردن سریع از یک مقطع به مقطع دیگری تشویق می‌کنند. گویی که همه زندگی خلاصه‌شده در مقاطع مختلف و هدف گذر کردن با سرعت و مدرک‌گرایی صرف است. به‌جای اینکه دانشجویان را به ماندن و مشاهده کردن با نگاهی تیزبینانه تشویق کنند. هنگامی‌که پایان‌نامه‌های رشته ما در موضوعات روان‌شناسی تطابق‌پذیری خلاصه می‌شود و توصیه‌ی تمام‌عیارشان به انطباق‌پذیری با هر شرایطی است و این دعوت به عدم پویایی و سکون و سکوت اختیار کردن با اصلِ فلسفه‌ی رویکرد پویشی مخالف است و این عدم حرکت و عدم جستجوی فکری با اصل فلسفه در مغایرت است.
روان‌درمانگران باید از روان‌شناسی انطباقی برای مدتی کوتاه تا آنجایی که ایگو ظرفیت پیدا کند که خودش را بتواند توسط راهبردهای مقابله‌ای در مواقع بحرانی و استرس‌زا مطابقت دهد، استفاده بکنند؛ اما هنگامی‌که محرک استرس‌زا از صحنه خارج می‌شود، دیگر منطبق بودن محض و سکوت و سکون و انفعال اختیار کردن جایز نیست و اگر این حالت برای مدتی طولانی بماند، مترادف است با درگیر مردابِ مرگ شدن و این با ذات پویا و در تحرک انسان مغایرت دارد و اصل درمانی که در اتاق‌های درمان می‌افتد (نوروتیک نبودن) باید مساوی باشد با دمیدن روح دوباره زندگانی از طریق تولد مجدد تفکر.
مصاحبه کامل دکتر علیرضا عابدین را در شماره 12 مجله روان بنه می خوانید.برای دریافت آن کلیک کنید.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *