آیا ترومای دوران کودکی و ابتلا به بیماری های مزمن به هم مرتبط هستند؟

ما می دانیم که تجارب آسیب زا می تواند باعث ایجاد مشکلات روحی و جسمی در بزرگسالی شود. به عنوان مثال، یک تصادف رانندگی یا حمله خشونت آمیز ممکن است علاوه بر صدمات فیزیکی منجر به افسردگی، اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شود.

اما در مورد آسیب عاطفی در دوران کودکی چطور؟

تحقیقات انجام شده در دهه گذشته نشان می دهد که چگونه رویدادهای نامطلوب دوران کودکی (ACEs) می تواند بر انواع بیماری ها در زندگی بعدی تأثیر بگذارد.

نگاهی دقیق تر به ACEs

ACE ها تجربیات منفی هستند که در 18 سال اول زندگی رخ می دهند. آنها می توانند شامل رویدادهای مختلفی مانند دریافت یا مشاهده سوء استفاده، بی توجهی و انواع مختلف اختلالات در خانه باشند.

یک مطالعه کایزر که در سال 1998 منتشر شد نشان داد که با افزایش تعداد ACE ها در زندگی کودک، احتمال “عوامل خطر متعدد برای چندین عامل اصلی مرگ در بزرگسالان” مانند بیماری قلبی، سرطان، مزمن ریه افزایش می یابد. بیماری و بیماری کبدی

مطالعه دیگری که به بررسی مراقبت‌های آگاهانه از تروما برای بازماندگان ترومای دوران کودکی می‌پردازد، نشان می‌دهد که افرادی که نمرات ACE بالاتری دارند، ممکن است در خطر ابتلا به بیماری‌های خودایمنی مانند آرتریت روماتوئید، و همچنین سردردهای مکرر، بی‌خوابی، افسردگی و اضطراب و غیره باشند. همچنین شواهدی وجود دارد که قرار گرفتن در معرض “استرس سمی آسیب زا” می تواند باعث ایجاد تغییراتی در سیستم ایمنی شود.

تئوری این است که استرس عاطفی شدید کاتالیزوری برای تعدادی از تغییرات فیزیکی در بدن است.

PTSD نمونه خوبی از این نظریه در عمل است. علل متداول PTSD Trusted Source اغلب برخی از رویدادهای مشابه هستند که در پرسشنامه ACE شناسایی شده اند – سوء استفاده، غفلت، حوادث یا بلایای دیگر، جنگ و موارد دیگر. نواحی مغز چه از نظر ساختار و چه در عملکرد تغییر می کند. بخش هایی از مغز که در PTSD بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرند عبارتند از آمیگدال، هیپوکامپ و قشر پیش پیشانی شکمی. این مناطق، خاطرات، احساسات، استرس و ترس را مدیریت می کنند. هنگامی که آنها نادرست عمل می کنند، این امر وقوع فلاش بک و بیش هوشیاری را افزایش می دهد و مغز شما را برای احساس خطر در حالت آماده باش بالا قرار می دهد.

برای کودکان، استرس ناشی از تجربه تروما باعث ایجاد تغییرات بسیار مشابه با آنچه در PTSD دیده می شود. تروما می‌تواند سیستم واکنش بدن به استرس را برای بقیه عمر کودک به سرعت تبدیل کند.

به نوبه خود، افزایش التهاب ناشی از پاسخ‌های استرس شدید ممکن است باعث بیماری‌های خود ایمنی و سایر شرایط شود.

از دیدگاه رفتاری، کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی که آسیب های جسمی و روانی را تجربه کرده اند نیز ممکن است به احتمال زیاد مکانیسم های مقابله ای ناسالم مانند سیگار کشیدن، سوء مصرف مواد، پرخوری و بیش از حد جنسی را اتخاذ کنند. این رفتارها، علاوه بر افزایش پاسخ التهابی، می تواند آنها را در معرض خطر بیشتری برای ایجاد شرایط خاص قرار دهد.

آنچه تحقیق می گوید

تحقیقات اخیر خارج از مطالعه CDC-Kaiser اثرات انواع دیگر تروما در اوایل زندگی و همچنین آنچه ممکن است منجر به نتایج بهتر برای افرادی شود که در معرض تروما قرار دارند را بررسی کرده است. در حالی که بسیاری از تحقیقات بر روی آسیب های فیزیکی و شرایط سلامت مزمن متمرکز شده است، مطالعات بیشتر و بیشتر منبع مورد اعتماد در حال بررسی ارتباط بین استرس روانی به عنوان یک عامل پیش بینی کننده برای بیماری های مزمن در آینده هستند.

برای مثال، مطالعه‌ای که در سال 2010 در مجله Clinical and Experimental Rheumatology منتشر شد، میزان فیبرومیالژیا را در بازماندگان هولوکاست مورد بررسی قرار داد و مقایسه کرد که احتمال ابتلای بازماندگان به این عارضه با گروه کنترلی از همتایانشان چقدر است. بازماندگان هولوکاست، که در این مطالعه به عنوان افرادی که در دوران اشغال نازی ها در اروپا زندگی می کردند، تعریف شده بودند، بیش از دو برابر بیشتر از همتایان خود در معرض ابتلا به فیبرومیالژیا بودند.

چه شرایطی ممکن است توسط ترومای دوران کودکی ایجاد شود؟ در حال حاضر کمی نامشخص است. بسیاری از بیماری ها – به ویژه اختلالات عصبی و خودایمنی – هنوز هیچ دلیل شناخته شده ای ندارند، اما شواهد بیشتر و بیشتر نشان می دهد که ACE ها نقش مهمی در ایجاد آنها دارند.

در حال حاضر، برخی پیوندهای قطعی با PTSD و فیبرومیالژیا وجود دارد. سایر شرایط مرتبط با ACE ممکن است شامل بیماری قلبی، سردرد و میگرن، سرطان ریه، بیماری مزمن انسدادی ریه (COPD)، بیماری کبد، افسردگی، اضطراب و حتی اختلالات خواب باشد.

نزدیک خانه

برای من، این نوع تحقیق به ویژه جذاب و نسبتاً شخصی است. به عنوان یک بازمانده از سوء استفاده و غفلت در دوران کودکی، نمره ACE بسیار بالایی دارم – 8 از 10 ممکن. همچنین با انواع بیماری های مزمن، از جمله فیبرومیالژیا، آرتریت نوجوانان سیستمیک، و آسم زندگی می کنم. ، که ممکن است مربوط به آسیبی باشد که در دوران رشد تجربه کردم. من همچنین در نتیجه سوء استفاده با PTSD زندگی می کنم و این می تواند همه جانبه باشد.

حتی به عنوان یک بزرگسال، و سال ها پس از قطع ارتباط با سوء استفاده کننده ام (مادرم)، اغلب با هوشیاری بیش از حد دست و پنجه نرم می کنم. من نسبت به اطرافم بیش از حد هوشیار هستم، همیشه مطمئن می شوم که می دانم خروجی ها کجا هستند. من جزئیات کوچکی را که ممکن است دیگران نداشته باشند، مانند خالکوبی یا زخم، انتخاب می کنم.

سپس فلاش بک وجود دارد. محرک‌ها می‌توانند متفاوت باشند، و آنچه ممکن است یک بار باعث تحریک من شود، ممکن است دفعه بعد مرا تحریک نکند، بنابراین پیش‌بینی آن دشوار است. بخش منطقی مغز من لحظه ای به ارزیابی موقعیت می پردازد و تشخیص می دهد که تهدیدی قریب الوقوع وجود ندارد. بخش‌های تحت‌تأثیر PTSD مغز من مدت زیادی طول می‌کشد تا آن را بفهمم.

در این میان، سناریوهای سوء استفاده را به وضوح به یاد می‌آورم، تا جایی که می‌توانم عطرهای اتاقی را که در آن آزار قرار گرفته است حس کنم یا تأثیر ضرب و شتم را احساس کنم. تمام بدن من همه چیز را در مورد نحوه پخش این صحنه ها به یاد می آورد در حالی که مغزم باعث می شود بارها و بارها آنها را دوباره زنده کنم. بهبودی یک حمله ممکن است روزها یا ساعت ها طول بکشد.

با توجه به پاسخ کل بدن به یک رویداد روانی، برای من سخت نیست که بفهمم چگونه زندگی از طریق تروما ممکن است بر سلامت روان شما تأثیر بگذارد.

محدودیت های معیار ACE

یکی از انتقادات به معیارهای ACE این است که پرسشنامه بسیار باریک است. به عنوان مثال، در بخشی در مورد آزار و اذیت و تجاوز جنسی، برای پاسخ مثبت، فرد آزارگر باید حداقل پنج سال از شما بزرگتر باشد و باید تلاش کرده باشد یا تماس فیزیکی داشته باشد. مسئله اینجاست که بسیاری از اشکال سوء استفاده جنسی از کودکان خارج از این محدودیت ها رخ می دهد.

همچنین انواع مختلفی از تجربیات منفی وجود دارد که در حال حاضر توسط پرسشنامه ACE به حساب نمی آیند، مانند انواع سرکوب سیستمیک (به عنوان مثال، نژادپرستی)، فقر، و زندگی با یک بیماری مزمن یا ناتوان کننده در کودکی.

فراتر از آن، تست ACE تجربیات منفی دوران کودکی را در زمینه تجربیات مثبت قرار نمی دهد. علیرغم قرار گرفتن در معرض تروما، تحقیقات بهداشت عمومی منبع مورد اعتماد نشان داده است که دسترسی به روابط اجتماعی و جوامع حمایتی می تواند تأثیر مثبت پایداری بر سلامت روان و جسم داشته باشد.

من خودم را با وجود دوران سخت کودکی ام، سازگار می دانم. من نسبتاً منزوی بزرگ شدم و واقعاً جامعه ای خارج از خانواده ام نداشتم. اما چیزی که داشتم، مادربزرگ بزرگی بود که خیلی به من اهمیت می داد. کتی می زمانی که من 11 ساله بودم بر اثر عوارض مولتیپل اسکلروزیس درگذشت. با این حال، تا آن زمان، او شخص من بود.

مدت‌ها قبل از اینکه با انواع بیماری‌های مزمن بیمار شوم، کتی مای همیشه تنها فردی از خانواده‌ام بود که مشتاق دیدارش بودم. وقتی مریض شدم، مثل این بود که هر دو همدیگر را در سطحی درک می‌کردیم که هیچ‌کس نمی‌توانست درک کند. او رشد من را تشویق کرد، فضای نسبتاً امنی برایم فراهم کرد و اشتیاق مادام‌العمر برای یادگیری را در خود پرورش داد که امروز به من کمک می‌کند.

علیرغم چالش هایی که با آن روبرو هستم، بدون مادربزرگم شکی ندارم که نحوه دیدن و تجربه من از جهان بسیار متفاوت خواهد بود – و بسیار منفی تر.

مقابله با ACE در یک محیط بالینی

در حالی که برای تعریف کامل رابطه بین ACEs و بیماری مزمن به تحقیقات بیشتری نیاز است، مراحلی وجود دارد که هم پزشکان و هم افراد می‌توانند برای کشف بهتر تاریخچه سلامت به روشی جامع‌تر انجام دهند.

برای شروع، ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی می‌توانند در طول هر بازدید از چاه – یا حتی بهتر از آن، در طول هر بازدید، سؤالاتی در مورد آسیب‌های فیزیکی و عاطفی گذشته بپرسند.

Cyrena Gawuga، PhD، که در سال 2012 در پژوهشی در مورد رابطه بین استرس اولیه زندگی و سندرم‌های درد مزمن نویسندگی کرد، گفت: «توجه کافی به رویدادهای دوران کودکی و نحوه تأثیر آنها بر سلامتی نمی‌شود.

مقیاس‌های اساسی مانند ACE یا حتی فقط درخواست می‌تواند تفاوت‌های اساسی ایجاد کند – بدون ذکر پتانسیل کار پیشگیرانه بر اساس سابقه و علائم تروما. Gawuga همچنین گفت که هنوز تحقیقات بیشتری مورد نیاز است تا بررسی شود که چگونه وضعیت اجتماعی-اقتصادی و جمعیت شناسی ممکن است دسته های اضافی ACE را ایجاد کند.

با این حال، این بدان معناست که ارائه دهندگان باید از آسیب های روانی آگاه شوند تا به کسانی که تجربیات نامطلوب دوران کودکی را افشا می کنند، کمک کنند.

برای چنین افرادی مانند من، این به این معنی است که در مورد چیزهایی که در دوران کودکی و نوجوانی از سر گذرانده ایم، بازتر باشیم، که می تواند چالش برانگیز باشد.

به‌عنوان بازماندگان، ما اغلب در مورد آزاری که تجربه کرده‌ایم یا حتی واکنشی که به تروما داشته‌ایم احساس شرمندگی می‌کنیم. من در مورد سوء استفاده از خود در جامعه خود بسیار علنی هستم، اما باید اعتراف کنم که واقعاً بسیاری از آن را با ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی خود خارج از درمان فاش نکرده ام. صحبت در مورد این تجربیات می تواند فضا را برای سؤالات بیشتر باز کند و رسیدگی به آنها دشوار است.

به عنوان مثال، در یک قرار ملاقات اخیر با مغز و اعصاب از من پرسیده شد که آیا ممکن است در اثر هر رویدادی به ستون فقرات من آسیب وارد شود. من صادقانه پاسخ دادم بله، و سپس مجبور شدم در مورد آن توضیح بیشتری بدهم. مجبور بودم آنچه را که اتفاق افتاده توضیح دهم، من را به یک مکان احساسی برد که حضور در آن دشوار بود، به خصوص زمانی که می خواهم در اتاق امتحان احساس قدرت کنم.

دریافتم که تمرین‌های تمرکز حواس می‌تواند به من در مدیریت احساسات دشوار کمک کند. مدیتیشن به ویژه مفید است و نشان داده شده است که استرس را کاهش می دهد و به شما در تنظیم بهتر احساسات کمک می کند. برنامه های مورد علاقه من برای این کار Buddhify، Headspace و Calm هستند – هر کدام گزینه های عالی برای کاربران مبتدی یا پیشرفته دارند. Buddhify همچنین دارای ویژگی هایی برای درد و بیماری مزمن است که من شخصا آنها را فوق العاده مفید می دانم.

بعد چی؟

علیرغم شکاف در معیارهای مورد استفاده برای اندازه گیری ACE، آنها یک مسئله بهداشت عمومی مهم را نشان می دهند. خبر خوب این است که به طور کلی، ACE ها عمدتا قابل پیشگیری هستند.

CDC راهبردهای مختلفی را توصیه می‌کند که سازمان‌های پیشگیری از خشونت، مدارس و افراد محلی و ایالتی را برای کمک به رسیدگی و پیشگیری از سوء استفاده و بی‌توجهی در دوران کودکی ترکیب می‌کند.

همانطور که ساختن محیط‌های ایمن و حمایت‌کننده برای کودکان برای پیشگیری از ACE مهم است، رسیدگی به مسائل مربوط به دسترسی به مراقبت‌های سلامت جسمی و روانی برای رسیدگی به آنها بسیار مهم است.

بزرگترین تغییری که باید اتفاق بیفتد؟ بیماران و ارائه دهندگان باید تجارب آسیب زا در دوران کودکی را جدی تر بگیرند. وقتی این کار را انجام دادیم، می‌توانیم ارتباط بین بیماری و تروما را بهتر درک کنیم – و شاید در آینده از مشکلات سلامتی برای فرزندانمان جلوگیری کنیم.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *