رویکردی روان پویشی به مقاومت در رواندرمانی
مریم بابایی. کارشناس ارشد روانشناسی عمومی
واژهی مقاومت بهطورکلی مفهومی منفی دربردارد که شامل گرایش متضاد و سرکشانه مراجع است. این مقاله به غیرقابلاجتناب بودن و حضور مداوم و همیشگی مقاومت تأکید میکند و خاطرنشان میسازد که مقاومت باید بهعنوان راهنما و دوست درمانگر دیده شود، چراکه درمانگر را متوجه شیوهی ارتباط بیمار با دنیا به شکل کلی و با درمانگر به شکل خاص و ویژه میسازد. در این مقاله ابتدا به معرفی و مفهومپردازی مقاومت در جریان درمان پرداخته و سپس 5 شیوهی کلی مقاومت ارائه میکنیم.
مقاومت چیست؟
بهطورکلی مقامت روشی است که بیماران از طریق آن خود را در درمان به درمانگر معرفی میکنند؛ اما ازنقطهنظر «ایگویی» و «ابژهای» مقاومت به شیوههای رایج و خودکاری گفته میشود که بیماران از آن استفاده میکنند تا جنبههای پنهان شخصیت خود را نسبت به دیگران و مخصوصاً در شیوهی ارتباطی با درمانگر، همزمان هم نشان دهند و هم پنهان کنند. این درواقع شیوهی اجتناب و بهعبارتدیگر ابراز سائقها، احساسات، تصورات و الگوهای رفتاری غیر مقبول است. هرچند از منظری دیگر میتوان گفت که مقاومت شیوهای است که بیماران از طریق آن از نیاز سالم و انسانی خود مبنی بر مجزا و مستقل بودن از دیگران دفاع میکنند.
مفهومپردازی و کار با مقاومت
آنچه بهطورکلی در مورد مقاومت باید دانست این است که مقاومت نباید بهعنوان مانع رواندرمانگر دیده شود. درواقع رواندرمانگر باید با مقاومت و در جهت آن پیش برود و نه در خلاف جهت و مقابلش. همانگونه که یک پزشک از بیمارش انتظار ندارد و نمیخواهد که بدون سیستم ایمنی باشد، رواندرمانگر نیز نباید انتظار داشته باشد که بیمار بدون مقاومت و بیدفاع در جلسه حضور پیدا کند. درواقع مقاومت باید بهعنوان شیوهای دیده شود که بیمار از طریق آن با آشفتگیها ارتباط برقرار کرده و سعی دارد با آنها سازگار شود.
5 نوع مقاومت
مقاومت خود را به شیوههای مختلف نشان داده و هر شیوه هدف خاصی را دنبال میکند. در اینجا به 5 شیوهی کلی اشاره میکنیم.
1. مقاومت در بازشناسی تکانهها، احساسات، تصورات و انگیزههای خود: زمانی که بیماران قرار است در مورد این موارد با درمانگر صحبت کنند، اضطراب و دیگر عواطف منفی سربرآورده و ظاهر میشوند. در این هنگام درمانگر میتواند با صحبت در مورد این اضطراب به بیمار کمک کند مثلاً میتواند بگوید:«این مسئله که تمام احساسات شما نسبت به همسرتان مثبت نیستند، باید شما را عصبی کرده باشد»، یا «هرچند شما صحبتتان را با مرگ پدرتان شروع کردید، بحث را عوض کردید، طوری که به نظر میرسید صحبت کردن بیشتر در مورد آن موضوع شما را میآزارد».
2. مقاومت در مورد بروز دادن احساسات نسبت به درمانگر: بیماران الگوهای رفتاری خود در روابط بین فردی را بدون اینکه بدانند و متوجه باشند با درمانگر بازسازی میکنند. نوع رایج این مقاومت که مقاومت در رابطهی انتقالی است، زمانی رخ میدهد که بیمار بخواهد احساس خشم خود را نسبت به درمانگر سرکوب کند، به این دلیل که میترسد درمانگر نیز دست به مقابلهبهمثل بزند، سناریویی که قبلاً برای بیمار و در ارتباط با یکی از والدینش رخداده است.
3. مقاومت بیماران نسبت به درمانگر در جهت نشان دادن خود کارآمدی: گاهی اوقات بیماران برای نشان دادن خود کارآمدی نسبت به درمانگر مقاومت نشان میدهند. درواقع هدف اصلی آنها اثبات این موضوع است که بدون درمانگر نیز میتوانند برخی از مهارتها را داشته و نشان دهند. برای مثال بیماری که جلسهی درمانی بعدی را درست بلافاصله بعدازاینکه در جلسهی درمان فعلی با درمانگر دچار کشمکش میشود لغو میکند، ممکن است سعی داشته باشد خود کارآمدی و عاملیت خود را به اثبات برساند و این نوع از مقاومت را نشان دهد.
4. مقاومت در برابر تغییر، خارج از جلسات درمانی: در این حالت بیماران، سعی نمیکنند تغییرات آموختهشده در جلسات درمانی را در دنیای بیرون و در روابط خود به کار بگیرند. ممکن است بهصورت ناخودآگاه گمان کنند صرف شرکت در جلسات درمانی برای آنها کمککننده است و باید با تغییر همراه باشد، درحالیکه آنچه را که در جلسهی درمان و بین درمانگر و بیمار میگذرد را خارج از جلسات، مثلاً در محیط خانه، سرکار و یا ارتباط با افراد دیگر، به کار نمیبندند.
5. مقاومت ناشی از موفق نشدن درمانگر در همدلی کردن: این نوع از مقاومت، زمانی رخ میدهد که بیماران درمانگر را بهاندازهی کافی نسبت به نیازهای درمانی که از پی آن مراجعه کردهاند همدل نمیبینند. درواقع درمانگر بهاندازهی کافی حس هماهنگی و همدلی را در آنها برنمیانگیزد، بنابراین ممکن است در واکنشی به این عدم توافق و همدلی در مقابل توصیهها و صحبتهای او مقاومت نشان داده و همراهی لازم را نداشته باشند.