بررسی جامع مهم ترین طرز فکر برای غلبه بر اضطراب

دیدگاه شخصی: بودیسم به این معنا نیست که هرگز اقدام نکنید.

خیال نعمت و نفرین است; می تواند ما را به رویای هر چیز خوب یا بد وادار کند.

احساسات شدید ما را ربوده اند، با داستان ها و ترس هایی که همیشه ریشه در واقعیت ندارند.

تصمیم گیری در هنگام آشفتگی معادل رانندگی در حالت مستی است.

تسلیم شدن به تجربه و دانستن اینکه بهترین پاسخ از یک مکان آرام بیرون خواهد آمد، اعتماد می خواهد.

سنکا فیلسوف رواقی رومی باستان می گوید: “ما در تخیل بیشتر از واقعیت رنج می بریم.”

در حالی که او در سال 65 پس از میلاد درگذشت، سخنان او اکنون، دو هزار سال بعد، نمی تواند صادق باشد.

دانستن اینکه آیا استرس دارید یا مضطرب هستید

بین استرس و اضطراب تفاوت وجود دارد و دانستن اینکه کدام یک می تواند به شما کمک کند خودتان را بهتر بشناسید و همچنین به شما کمک کند راه هایی برای بهبود زندگی خود پیدا کنید.

همه استرس را تجربه می کنند. ترافیک استرس زا است. کار استرس زا است. انجام بیش از یک کار در یک زمان استرس زا است. یکی از راه‌های نگاه کردن به استرس این است که هر زمانی بین توانایی‌های شما و خواسته‌های پیش روی شما ناسازگاری وجود دارد. استرس در لحظه اتفاق می افتد

از سوی دیگر، اضطراب می‌تواند بر اساس عوامل استرس‌زای واقعی باشد، اما بیشتر در ذهن شما قرار دارد و نه در لحظه‌ی حال که استرس وجود دارد. یک عامل کلیدی متمایزکننده اضطراب، میزان انحراف از واقعیت به تخیل است. استرس واقعی، ملموس و اینجا و اکنون است. اضطراب کمی بیشتر یک داستان است. تخیل است ممکن است گاهی اغراق آمیز، وسواسی، فاجعه آمیز یا حتی پارانوئید باشد. اضطراب می تواند باعث نگرانی و احساس آدرنالین شود، حتی زمانی که هیچ عامل استرس زا واقعی در حال حاضر وجود ندارد.

چگونه تخیل با اضطراب بازی می کند

تخیل یک ابرقدرت انسانی است زیرا به ما امکان می دهد چیزهایی را که واقعی نیستند فکر کنیم. همچنین به ما اجازه می دهد به گذشته نگاه کنیم و گذشته را دوباره تجربه کنیم، همچنین برای آینده برنامه ریزی و پیش بینی کنیم. اینها ابزارهای بسیار قدرتمندی هستند که انسان ها را خاص می کنند، اما می توانند به اندازه یک نفرین نعمت باشند. برای افرادی که تخیلات روشن دارند، اضطراب می تواند در جهت های مثبت و همچنین منفی هدایت شود. من اغلب تصور می کنم که تخیل، به ویژه در مورد اضطراب، به عنوان یک “تقویت کننده احساسات” است. اضطراب یک لایه اضافه بر واقعیت، در بالای استرس زمان واقعی است، که اغلب با داستان، انتظارات یا ترس هایی همراه است که هیچ کدام واقعی نیستند یا اکنون اتفاق می افتند.

چه زمانی اضطراب بیش از حد است؟

بحث های زیادی در مورد اینکه چقدر اضطراب ایده آل است وجود دارد. قانون یرکس-دادسون بیان می کند که فقدان کامل اضطراب زیاد نیست، مقداری اضطراب ایده آل است و اضطراب بیش از حد به عملکرد شما آسیب می زند. این یک منحنی وارونه به شکل “U” است. با این حال، این موضوع مورد مناقشه قرار گرفته است، به طوری که جدیدترین یافته ها نشان می دهد که هر گونه اضطراب برای عملکرد فرد خوب نیست.

من اغلب به بیمارانم یادآوری می کنم که “شطرنج بهتر است با آرامش بازی شود.” عصبی شدن، گیج شدن و پرتاب مهره ها در اطراف صفحه شطرنج می تواند حواس را از بازی واقعی منحرف کند. زندگی به همین شکل است. ما ممکن است موافق باشیم که مقداری اضطراب برای انگیزه خوب است، اما بیش از حد، و شما درهم می‌روید و مسیر کار را از دست می‌دهید. این یک درس قدرتمند برای بسیاری از افرادی است که فکر می کنند برای عملکرد خوب باید مضطرب باشند. به شما کمک می کند تا با اضطراب خود ارتباط متفاوتی برقرار کنید، به خصوص از این منظر که شما را آن چیزی که هستید یا بهتر نمی کند و ممکن است بیش از حد باشد.

تسلط بر تخیل و داستان ها

قبیله سان در آفریقای جنوبی با گوش هایشان به زمین می خوابند تا بتوانند تشخیص دهند که تهدیدی واقعی است یا در رویاهایشان است. ما می توانیم از آن تمرین چیزهای زیادی بیاموزیم. اولاً، تشخیص اینکه چه زمانی ممکن است ذهن شما بیش از حد رویا یا تصور کند کمک می کند. نشانه واضح این موضوع این است که داستان‌ها یا «رویاهای روزانه» که در ذهن شما پخش می‌شوند، بخش قابل توجهی از روز شما را به خود اختصاص می‌دهند یا آنقدر شدید هستند که قلب شما را به تپش برسانند.

با این آگاهی، به یاد داشته باشید که در مکان آرامش عاقلانه‌تر عمل خواهید کرد تا هیجان و اینکه «شطرنج بهتر است با آرامش بازی شود». این با آگاه شدن از تخیل و داستان هایی که برای خود تعریف می کنید شروع می شود. هدف متوقف کردن آنها نیست، بلکه آگاه شدن از آنها و اجازه دادن به آنها قبل از هر گونه ارزیابی بزرگ یا تصمیم گیری بزرگ است.

راه دیگری برای بررسی این موضوع از جانب درمانگر زوج، جان گاتمن است. در حالی که کار او بر زوج درمانی متمرکز است، رابطه با خودتان شاید اساسی ترین رابطه از همه باشد. گاتمن در مورد سیل می نویسد. او می‌گوید: «اگر ضربان قلب شما از 100 ضربه در دقیقه بیشتر شود، هر چقدر هم که تلاش کنید نمی‌توانید آنچه را که همسرتان می‌خواهد به شما بگوید، بشنوید. برقراری ارتباط از نظر فیزیکی غیرممکن است.” در واقع، “شطرنج بهتر است با آرامش بازی شود” حتی با خودتان.

وقتی احساس آدرنالین، ضربان قلب بالا و احساس فوریت یا بی قراری می کنید، این می تواند شواهدی باشد که مغز خزنده شما مسئولیت را به دست گرفته است. در این مرحله خود را به طور موثر مست در نظر بگیرید – و هدف این است که در هر تجربه ای هوشیار باشید. مراقب این موضوع باشید و بدانید چه زمانی اتفاق می‌افتد تا بتوانید اتصال را قطع کنید و استراحت کنید تا خنک شوید. هدف این است که به اندازه کافی از مشکل جدا شوید تا خنک شوید و دیدگاه جدیدی پیدا کنید. طبق کار زوج گاتمن:

در لحظه نفس بکشید و تمرکز حواس را تمرین کنید.

خود را در مکان مورد علاقه خود، مکانی امن تصور کنید و در آنجا گم شوید.

در آن فکر و مکان مدیتیشن کنید.

واقعا سعی کن آرامش داشته باشی ورزش یا موسیقی خوب است.

بدون نشخوار فکری، بازپخش موضوع، یا برنامه ریزی برای پاسخ دادن یا به نتیجه رسیدن. شما واقعاً باید آن را رها کنید تا استراحت حساب شود.

تسلیم شوید و بپذیرید تا آرام شوید

در کار زوج‌ها به شما اجازه داده می‌شود پس از آرام شدن به موضوع بازگردید، که معمولاً حدود 20 دقیقه یا بیشتر طول می‌کشد. در کارم با بیماران مبتلا به اضطراب، توصیه می‌کنم استراحت طولانی‌تری داشته باشم زیرا محدودیت‌های زمانی زوج‌درمانی وجود ندارد. خواب بر روی آن. اما نکته کلیدی این است که در این بین ساکن و وسواس نشوید. شما واقعاً باید آن را رها کنید، با تمرکزی روشن برگردید و بهترین تصمیم را بگیرید.

همانطور که من همیشه به بیماران مبتلا به افسردگی یا اضطراب شدید یادآوری می کنم: “بدون ارزیابی بزرگ و بدون تصمیم بزرگ” در هنگام استرس، خستگی، غمگینی، عصبانیت و غیره که معادل رانندگی نکردن در حالت مستی است. وقت بگذارید (و اطمینان داشته باشید که این واقعاً کمک خواهد کرد) و با دیدگاهی تازه برگردید. هنر در اینجا این است که اعتماد کنید و واقعاً به خود فرصت دهید تا از این موضوع جدا شوید و ایمان داشته باشید که پاسخ عاقلانه تری را از مکانی با آرامش سالم خواهید یافت.

آرامش: تعریف: آرامش روانی، خونسردی و یکنواختی خلق و خو، به ویژه در شرایط دشوار. منبع: DALL-E 2024

چگونه بودایی ها کارها را انجام می دهند

دیدگاه رایج در مورد بودیسم یک یا تسلیم و پذیرش هر چیزی است که در جریان است. اما تاکید بسیار کمتری بر اقدام وجود دارد. در واقع، طبق فلسفه بودایی، نقش پذیرش و تسلیم تنها نیمی از راه حل است. پذیرش و تسلیم به ما این امکان را می دهد که به حالت آرامش متوازن برگردیم (تعریف: آرامش روانی، خونسردی و یکنواختی خلق و خو، به ویژه در شرایط دشوار).

از این نقطه تعادل، می توانید واضح ترین فکر کنید و متفکرانه ترین و عاشقانه ترین قدم بعدی را بردارید.

برای رسیدن به این مرحله، باید اعتماد را تمرین کنید. به خود اعتماد داشته باشید که بعداً از نقطه ای آرامش بهترین تصمیم را خواهید گرفت. سپس، به راه خود به یک مکان آرام اعتماد کنید و آن را احساس کنید. قبل از انجام هر کار دیگری. فقط یه کاری نکن همانجا بنشین… و راهی برای این کار با آرامش پیدا کن. مسیر عمل درست از این مکان ظاهر خواهد شد. همه احساسات می آیند و می روند. تسلیم شدن و اجازه دادن به آنها همه چیز را بسیار آسان تر می کند. فقط از یک نقطه آرامش اقدام کنید.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *