در ذهن کودکمان چه می‌گذرد؟

گفتار درونی از دیدگاه ویگوتسکی

اردوان نیک‌‌آیین. کارشناس روانشناسی

در بحث تفکر و زبان انسان یکی از مفاهیم مهم، زبان درونی و نقش آن در رشد انسان است. در حوزه‌ی روانشناسی افراد مختلفی به بررسی این حوزه پرداخته‌اند که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به پیاژه، واتسون و ویگوتسکی نام برد. تعریف هرکدام از این افراد از یکدیگر متفاوت و درعین‌حال در برخی مواقع دارای هم‌پوشانی‌هایی است. در این مقاله سعی می‌شود با توجه به بررسی‌های ویگوتسکی، به اهمیت نقش زبان درونی در انسان بپردازیم.

همان‌طور که اشاره شد افراد مختلفی در رابطه با زبان درونی در روانشناسی به ایراد نظریه پرداخته‌اند. یکی از این افراد واتسون روانشناس مطرح حوزه‌ی رفتارگرایی است. واتسون زبان درونی را با تفکر یکی می‌دانست. تفکری که آن را صامت و بازداشته می‌دانستند. در پیدایش زبان درونی، بیرونی و نجوا واتسون معتقد است این سه زبان به‌صورت هم‌زمان رشد می‌کنند که البته این نظریه به دلیل تفاوت‌های زبانی قابل رد کردن است.

پیاژه به‌جای استفاده از نجواها، گفتار خودمحور را موردبررسی قرار می‌دهد. گفتاری که میل به درون دارد و بانظم یابی کودک درآمیخته است. وی اعتقاد داشت کودک همان‌طور که از اسم این گفتار نمایان است، در کلام خودمحور به آنچه خود اهمیت می‌دهد می‌پردازد و هدف ارتباط برقرار کردن با درون خودش و در زمان‌هایی کمک به حل مسئله است. افرادی مانند گلداشتاین نیز معتقدند گفتار درونی در حقیقت گفتار نیست، بلکه این عمل یک فعالیت عقلانی- عاطفی-ارادی است. دلیل این موضوع را نیز چنین اعلام می‌کند که زبان درونی همانا انگیزه‌های زبانی و فکری است در قالب واژه‌ها.

ویگوتسکی در طی تحقیقات خود فهمید که رشد اعمال ذهنی مانند گفتار 4 مرحله را پشت سر می‌گذارد. در مرحله‌ی اول اعمال ذهنی به‌صورت اصلی و در سطح ابتدایی رشد ظاهر می‌شوند. در مرحله‌ی دوم کودک یاد می‌گیرد تا با محیط خود آشنا شود و در ادامه استفاده از ابزارها را یاد می‌گیرد. از نمودهای این مرحله در گفتار می‌توان از استفاده‌ی صحیح کودک از ساختارهای دستوری بدون دانستن روش‌ها و قواعد اشاره کرد. این تجارب راهی هستند. برای وصول به مرحله‌ی سوم کودک از اعمال و افکار بیرونی برای حل مسائل درونی استفاده می‌کند؛ مانند استفاده از انگشتان برای شمردن که این موضوع دلالت بر رشد گفتار خودمحور دارد. مرحله‌ی آخر یا «درون رشدی» کودک مفاهیم را در درون فرامی‌گیرد و استفاده می‌کند؛ مانند شمردنی که در ذهن خود انجام می‌دهد.

ویگوتسکی فرآیند تکامل زبان و تفکر را در ابتدا دو فرآیند مستقل می‌داند که در ادامه با هم‌پوشانی یکدیگر به‌تدریج درهم‌تنیده می‌شوند. وی معتقد است گفتار بیرونی وسیله‌ی ما برای ارتباط با دیگران است و زبان درونی وسیله‌ی ارتباط با خودمان. درنتیجه ما از گفتار بیرونی استفاده می‌کنیم تا اندیشه‌هایمان را در قالب واژگان به دیگران انتقال دهیم. ویگوتسکی برای ارتباط این دو زبان از گفتار خودمحور به‌مانند پلی نام می‌برد که با شدت گرفتن گفتار درونی در سنین دبستان روبه‌زوال می‌رود (تبدیل می‌شود). نکته‌ی تفاوت نظریات ویگوتسکی و پیاژه نیز در همین موضوع است که پیاژه معتقد است زبان خودمحور در کودک از بین می‌رود و ویگوتسکی معتقد است این زبان به زبان بیرونی تبدیل می‌شود.

در تکمیل تعریف گفتار خودمحور می‌توان از آن به گفتاری تعبیر کرد که وسیله‌ی هماهنگی است بین درون مداری نخستین تفکر و اجتماعی شدن تدریجی آن. پیاژه گفتار خودمحور را روبه‌زوال می‌داند و با رشد کودک در سن دبستان معتقد است که این زبان به نقطه‌ی صفر می‌رسد. در مقابل ویگوتسکی تحول این گفتار را تغییر از ((کارکرد میان روانی)) به ((کارکرد درون روانی)) می‌نامد. ویگوتسکی برخلاف پیاژه که گفتار خودمحور را همراهی برای فعالیت‌های کودک می‌داند، معتقد است این گفتار راهی است برای جهت‌یابی ذهنی و درک آگاهانه در جهت غلبه بر دشواری‌ها مانند زمانی که در آزمایش‌ها، کودک با برخورد به یک مشکل، با صحبت کردن با خود سعی در سنجش و حل مسئله می‌کند.

در گفتار درونی ما شاهد از بین رفتن حالت آوایی گفتار هستیم. تبدیل گفتار خودمحور در این راستا به گفتار درونی تحولی است که با رشد اجتماعی و سن کودک انجام‌شده است. البته در شناخت گفتار درونی نکته‌ی دیگری که ویگوتسکی مطرح می‌کند، ساخت نحوی این نوع گفتار نیز هست. گفتار درونی دارای ساختار نحوی کلی و ناتمام است. در اینجا به‌عنوان‌مثال برای ایجاز این نوع کلام از گفتار بیرونی استفاده می‌کند و به این نکته اشاره می‌کند که هر چه افکار ما با دیگران نزدیکی بیشتری داشته باشد کمتر به حضور واژگان نیازمندیم، مانند دو معشوق که در برخی مواقع نیازی به صحبت ندارند و آنچه در فکر یکدیگر است را به‌خوبی متوجه می‌شوند. درنتیجه گفتار درونی نیز به همین نحو عمل می‌کند و ما در برخورد با این گفتار از ساختار نحوی کلی و متفاوتی نسبت به گفتار بیرونی مواجهیم.

در مقابل این سادگی و عدم حضور واژگان ویگوتسکی از زبان نوشتاری سخن می‌گوید که نویسنده برای رساندن مفهوم و معنا می‌بایستی از تعداد بی‌شمار واژگان استفاده کند که خود می‌توانند از دید خواننده‌های گوناگون تفاوت‌های معنایی داشته باشند.

در پایان می‌توان اشاره کرد گفتار درونی برای انسان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. انسان به‌واسطه‌ی این گفتار تفکر را تجربه می‌کند، با دنیای خود ارتباط برقرار می‌کند و اندیشه‌های خود را انتشار می‌دهد. در این گفتار جمله بر واژه و با عاطفی بر معنا چیره می‌شود و گویی نوع گفتاری است که جهان درونی ما را شکل می‌دهد. انسان همان‌قدر که به ارتباط با دیگران و انتقال اندیشه‌هایش از راه گفتار به دیگران اهمیت می‌دهد باید به دنیای درون نیز آگاه باشد و نسبت به اندیشه‌ها و آنچه در ذهن می‌گذرد با اندیشه‌ای سالم نظر بیفکند

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *