عشقه‌های روانی

وقتی سوءظن‌ها در مسیر رشد افراد می‌ایستند.

سید محمد موسوی. کارشناس روانشناسی بالینی

امروزه با رشد و توسعه جوامع بسیاری از مشکلات و نیازهای انسانی نیز رشد می‌‌کنند و پیچیده می‌‌شوند. مشکلاتی که از دیرباز وجود داشت و زندگی انسان را تحت تأثیر قرار می‌‌داد ولی تا این اندازه فراوانی نداشت و اندک افرادی در شرایط خاص به آن دچار می‌‌شدند اما با رشد جمعیت ریشه‌های این مشکلات هم در هر گوشه‌کناری دوانیده شده است. اگر کمی‌ با دید آسیب‌شناسانه به مسائل طلاق جامعه بنگریم، متوجه می‌‌شویم در لایه‌های زیرین مشکلات خانواده، الزاماً ناسازگاری زوجین و مسائل اقتصادی عامل تداوم معضلات نیست بلکه نبود بهداشت روانی باعث شعله‌ور شدن مسائل و دردسر آن‌ها می‌‌شود و مشکلات زوجین در اصل معلول تعارضات روانی خود افراد خانواده است. یکی از این آفت‌های زندگی بدبینی و سوء‌ظن افراد خانواده نسبت به یکدیگر است.

بدبینی یکی از بیماری‌های روانی است که با عنوان «پارانویید» شناخته می‌‌شود. این بیماری علاوه بر اینکه به‌تنهایی مانند یک توفان می‌‌تواند مخرب باشد، در بسیاری از موارد به شعله‌ور شدن مشکلات در خانواده کمک می‌‌کند. اگر چنین تفکرات بیمارگونه‌ای در ابتدای زندگی منجر به جدایی طرفین نشود، پس از مدتی باعث طلاق‌های روانی خواهد شد. در ضمن گستره بدبینی تنها به رابطه زوجین محدود نمی‌‌شود و دامن اعضای خانواده را هم در ضمن قرار داشتن در جوّ بی‌اعتمادی خواهد گرفت و در کنار آن آینده آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌‌دهد. ناگفته نماند این امر در صورتی است که بیماری به مرحله شدید نرسیده باشد. درصورتی‌که بدبینی در خانواده در سن بلوغ فرزندان آشکارشده و رخ دهد، باعث فاصله‌ای بین آن‌ها و والدین می‌‌شود که این فاصله به‌شدت گرفتن سوءظن والدین، نافرمانی و همچنین جدایی بیشتر از خانواده منجر خواهد شد. در این صورت بعید نیست این افراد به یکی از خطرات موجود در اجتماع مانند اعتیاد مبتلا شوند.

نگاه روانکاوی کلاسیک بر این بیماری

در نظریه روانکاوی کلاسیک اعتقاد بر این بود که بیمار پارانویید اساس ناخودآگاه خود را در مورد هم‌جنس‌خواهی به خارج از خود یا به دیگران نسبت می‌دهد؛ به‌اصطلاح آن را فرافکنی می‌کند. افراد مبتلا به سوءظن در ابتدا برای اینکه از شر آگاهی نسبت به بسیاری از جنبه‌های دردناک زندگی واقعی در امان بمانند تلاش می‌کنند از مکانیسم دفاعی سرکوب استفاده کنند تا احساسات دردناک و سائق‌های غیرقابل‌قبول خود را به عقب برانند اما وقتی از سرکوب کردن کاری ساخته نیست آن‌وقت برای حل‌وفصل کردن احساسات به عقب رانده نشده از مکانیسم‌های انکار و واکنش معکوس سود می‌برند. این بیماران مدام تحت تأثیر خشم و دشمنی هستند. ازآنجاکه بیمار قادر به قبول مسئولیت خود در برابر خشم و کینه‌ورزی‌هایش نیست، آن را به دیگران نسبت می‌دهد و بعد به‌قاعده قانون متوسل می‌‌شود تا از خود در برابر حملات خیال‌‌بافانه خویش که در حقیقت نشان‌دهنده سائق‌های فرافکنی شده خود است دفاع کند. بیمار معنای رفتار پرخاشگری خود را منکر می‌شود و درنتیجه نسبت به تأثیر رفتارش در دیگران حساسیتی نشان نمی‌دهد.

فروید معتقد بود چنین افرادی از تمایلات هم‌جنس‌خواهانه خود به کمک مکانیسم‌های دفاعی انکار، واکنش معکوس و فرافکنی اجتناب می‌کنند؛ یعنی احساس من دوستش دارم را انکار کرده و به کمک واکنش معکوس آن را به من از او نفرت دارم درمی‌آورد و سرانجام با فرافکنی آن را این‌گونه احساس می‌کند (این من نیستم که از او نفرت دارم بلکه اوست که از من نفرت دارد.) این سلسله اقدامات دفاعی در هذیان آزار اذیت مشاهده می‌‌شود. فروید معتقد بود این‌گونه تمایلات ناخودآگاه اساس هذیان‌های مبنی بر حسادت است. طبق دیدگاه روانکاوی کودکی که در آینده به این بیماری مبتلا خواهد شد در همان زمان کودکی از مادر خود سرخورده می‌شود و به پدرش روی می‌‌آورد و او را جانشین مادر طرد کننده خود می‌کند این ماجرا باعث ترسی می‌‌شود که به ترس از آرزو‌های هم‌جنس طلبی مفعولانه معروف است.

تأثیر خانواده

رفتار سوءظن تااندازه‌ای رفتاری است که فرد آن را مخصوصاً از طرز سلوک و رفتار والدین خود یاد می‌گیرد مثلاً ممکن است بیمار در نوجوانی با یکی از دوستان خود صمیمی‌ و روابط گرم داشته باشد و بااین‌حال خانواده به او هشدار دهند که به دوستانش اعتماد نکند و حرف‌های خصوصی زیادی با او نزند؛ بنابراین او قادر نخواهد شد روش‌های سازگاری لازم برای جلب‌توجه و پذیرش دیگران را در محیط زندگی خود به دست آورد. همچنین مادر در این خانواده به‌شدت کنترل‌کننده است و به‌طور مکرر خود را محق و فرزند خود را مقصر می‌پندارد. کودک در چنین اوضاع و احوالی کمتر موفق می‌شود ارزشی برای خود پیدا کند و در عوض احساسات متضاد خود در برابر مادر را منکر می‌شود. همین امر باعث می‌شود که در آینده فرد نسبت به هر چیزی حالت ناباوری داشته باشد.

تشدید اختلال در دوران بلوغ

دوره بلوغ با تشدید فشارهای ناشی از سائق جنسی مشکلاتی برای فرد ایجاد می‌کند چراکه فرد قادر نیست خود را از دوره بلوغ به دوره بعد از بلوغ منتقل کند یعنی نمی‌‌تواند از افراد هم‌جنس خود دل بکند و به جنس مخالف نزدیک شود. این افراد ازیک‌طرف به علت آسیب واردشده به عزت‌نفس خود و از طرف دیگر به علت وحشت از انگیزه‌های جنسی، از جنس مخالف فاصله می‌گیرد و از معاشرت با آن‌ها اجتناب می‌‌ورزد. دوری این نوجوانان از جنس مخالف باعث تشدید مکانیسم‌های دفاعی در برابر هم‌جنس‌های خود می‌شود چون قادر نیست تمایلات خود را از هم‌جنس به غیر هم‌جنس منتقل کند.

شکل‌گیری هذیان بزرگ‌منشانه

بیمار وسواسی تا زمانی که از والدین فرمان ببرد مورد محبت و تأیید قرار می‌گیرد اما بیمار سوءظن از والدین خود اطاعت می‌‌کنند تا این‌که از حملات آن‌ها در امان باشد و از عشق و محبت غیر تربیتی آن‌ها برخوردار شود. این بیماران معمولاً محصول خانواده‌هایی هستند که موفقیت در آن بر اساس اقدامات توأم با سازگاری و انطباق با محیط اندازه‌گیری نمی‌‌شود. درنهایت بیمار برای تنهایی و انزوای خود به بزرگنمایی دست می‌‌زند. این امر باعث پدید آمدن هذیان‌های بزرگ‌منشی در فرد می‌‌شود.

 

 

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *