مقاله ای جامع در مورد اختلال دوقطبی (پارت دوم)

اختلال دوقطبی

مردم چگونه می توانند اختلال دوقطبی در کودکان و نوجوانان را تشخیص دهند؟

علائم در کودکان و نوجوانان مشابه علائم در بزرگسالان است و شامل نوسانات خلقی مشخصه این بیماری است. کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی دستخوش تغییرات شدید در خلق و خو و رفتار می شوند، در طول دوره های شیدایی به طور غیرعادی احساس شادی و انرژی می کنند و در دوره های افسردگی بسیار غمگین و کم تحرک می شوند. دوره های شیدایی ممکن است شامل افزایش انرژی، حواس پرتی، بزرگ نمایی و ناتوانی در خواب باشد در حالی که دوره های افسردگی ممکن است شامل آسیب زدن به خود یا افکار و حرکات خودکشی باشد که باید جدی گرفته شود.

یک عامل کلیدی: دوقطبی اپیزودیک است در حالی که سایر اختلالات فراگیر هستند. به عنوان مثال، علائم دوقطبی در نوسانات خلقی ظاهر می‌شوند و از بین می‌روند، در حالی که اختلالاتی مانند ADHD در صورت عدم درمان، پایدارتر می‌شوند.

چرا اختلال دوقطبی اغلب اشتباه تشخیص داده می شود؟

مردم اغلب سال ها با اختلال دوقطبی ناشناس و درمان نشده دست و پنجه نرم می کنند. در واقع، حدود دو سوم افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، قبل از اینکه بیماری دوقطبی کشف شود، به اشتباه تشخیص داده می‌شوند.

اکثر این افراد به اشتباه افسردگی دارند. هنگامی که به تفاوت بین این دو فکر می کنیم، بیماران و پزشکان می توانند سابقه خانوادگی ناشی از ریشه های ژنتیکی این اختلال و سابقه شخصی تحریک پذیری غیرقابل توضیح و سرخوشی یا عصبانیت، آسیب به خود و خودکشی را در نظر بگیرند. داروهای ضد افسردگی در برخی موارد می توانند باعث شیدایی شوند. نظارت بر اینکه آیا بیمار پس از شروع دارو، بیشتر احساس تحریک پذیری، پرخاشگری یا بیش فعالی می کند، بسیار مهم است.

در مورد اسکیزوفرنی، دوره های شیدایی می تواند شامل یا شبیه به روان پریشی باشد، در حالی که دوره های افسردگی شبیه علائم منفی اسکیزوفرنی است. (این گونه بیماران ممکن است تشخیص اختلال اسکیزوافکتیو، نوع دوقطبی را دریافت کنند.)

علل اختلال دوقطبی

هم عوامل ژنتیکی و هم عوامل محیطی می توانند آسیب پذیری در برابر اختلال دوقطبی ایجاد کنند. در نتیجه، علل از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در حالی که این اختلال می تواند در خانواده ها ایجاد شود، هیچ کس به طور قطعی ژن های خاصی را که خطر ابتلا به این بیماری را ایجاد می کند، شناسایی نکرده است. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد سن بالای پدر در زمان لقاح می‌تواند احتمال جهش‌های ژنتیکی جدیدی را که زمینه ساز آسیب‌پذیری است، افزایش دهد. مطالعات تصویربرداری نشان داده است که ممکن است تفاوت هایی در ساختار و عملکرد مناطق خاصی از مغز وجود داشته باشد، اما هیچ تفاوتی به طور مداوم یافت نشده است.

تصور می‌شود که رویدادهای زندگی از جمله انواع مختلف تروماهای دوران کودکی در تحریک اختلال دوقطبی در افرادی که از قبل در معرض ابتلا به این بیماری هستند، نقش دارند. محققان می دانند که به محض بروز اختلال دوقطبی، رویدادهای زندگی می توانند عود آن را تسریع کنند. به طوریکه وقایع مشکلات بین فردی و سوء استفاده بیشتر با ایجاد این اختلال همراه است.

آیا اختلال دوقطبی ژنتیکی است؟

 DSM-5 می گوید: «سابقه خانوادگی قوی ترین و ثابت ترین عامل برای اختلال دوقطبی است. این خطر برای کسانی که یکی از خویشاوندان مبتلا به دوقطبی I یا II دارند 10 برابر بیشتر است. به نظر می‌رسد ژن‌هایی که در خانواده‌ای با دوقطبی منتقل می‌شوند، بر نحوه کنترل خلق و خوی مغز تأثیر می‌گذارند.

هنگام تلاش برای کشف یک تشخیص دوقطبی، درک سابقه خانوادگی سلامت روان برای دانستن اینکه آیا فرد ممکن است مستعد باشد، حیاتی است. به عنوان مثال، اگر فردی در خانواده، به ویژه نزدیکترین بستگان، تغییرات خلقی شدید، رفتارهای شدید نامنظم، یا تحریک پذیری شدید به دنبال غم و اندوه عمیق را تجربه کرده باشد، ارزش دارد.

آیا آسیب مغزی می تواند باعث اختلال دوقطبی شود؟

برخی از افراد مبتلا به آسیب های مغزی تروماتیک (TBI) به عنوان مثال به دلیل تصادف اتومبیل یا آسیب ورزشی سطوح بالایی از اضطراب، افسردگی و نوسانات خلقی را تجربه می کنند. بر اساس یک مطالعه دانمارکی بر روی بیش از 100000 نفر با آسیب سر، احتمال ابتلا به بیماری روانی در افراد مبتلا به TBI چهار برابر بیشتر است. افراد مبتلا به TBI، 28درصد بیشتر در معرض ابتلا به اختلال دوقطبی، 59 درصد بیشتر به افسردگی و 65 درصد بیشتر در معرض ابتلا به اسکیزوفرنی هستند.

آیا استرس یا ضربه می تواند باعث اختلال دوقطبی شود؟

اختلال دوقطبی ریشه های بیولوژیکی دارد، اما تجربیات زندگی ممکن است باعث تحریک یا تشدید آن شود. بسیاری از بیماران برای اولین دوره اختلال دوقطبی خود به یک محرک روانی اجتماعی خاص مانند جدایی، آسیب خانوادگی، مصرف مواد یا دوره استرس اشاره می کنند. آگاهی از این عوامل هم برای شناسایی و هم برای درمان دوقطبی مهم است.

درمان اختلال دوقطبی

از آنجا که اختلال دوقطبی یک بیماری عود کننده است، درمان طولانی مدت ضروری است. داروهای تثبیت کننده خلق معمولا برای جلوگیری از نوسانات خلقی تجویز می شوند. لیتیوم شاید شناخته شده ترین تثبیت کننده خلق و خو باشد، اما داروهای جدیدتر مانند لاموتریژین نشان داده اند که عوارض جانبی کمتری ایجاد می کنند در حالی که اغلب نیاز به داروهای ضد افسردگی را از بین می برند. استفاده از داروهای ضد افسردگی به تنهایی می تواند شیدایی را تشدید کند و ممکن است چرخه خلقی را تسریع کند. تحت کنترل گرفتن طیف کامل علائم ممکن است به داروهای دیگری نیز چه کوتاه مدت و چه بلند مدت نیاز داشته باشد.

رویکردهای تغذیه ای نیز ارزش درمانی دارند. مطالعات نشان می دهد که اسیدهای چرب امگا 3 ممکن است به کاهش تعداد یا دوز داروهای مورد نیاز کمک کند. اسیدهای چرب امگا 3 در عملکرد تمام سلول های مغز نقش دارند و در ساختار غشای سلولی مغز گنجانده می شوند.

مشکلات کار و رابطه می تواند علت و معلول دوره های دوقطبی باشد و درمان روان درمانی را مهم می کند. مطالعات نشان می دهد که چنین درمانی تعداد اپیزودهای خلقی را که بیماران تجربه می کنند کاهش می دهد. روان درمانی همچنین در آموزش مهارت های خودمدیریتی ارزشمند است. که به جلوگیری از شروع فراز و نشیب های روزمره فرد کمک می کند تا قسمت های تمام عیار را آغاز کند.

چه نوع درمانی می تواند اختلال دوقطبی را درمان کند؟

علاوه بر مدیریت دارویی، روان درمانی (از جمله درمان بین فردی، درمان خانواده‌محور، و رویکردهای آموزشی روانی) جزء مهمی از درمان اختلال دوقطبی است. درمان‌های مبتنی بر شواهد عبارتند از درمان شناختی رفتاری – که به بیماران کمک می‌کند. افکار مضر یا غیرمنطقی را برای تغییر خلق و خو و رفتارشان اصلاح کنند.  درمان خانواده محور ممکن است به ویژه برای کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی مفید باشد.

مدرسه روان شناسی. روان بنه

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *