چگونه فرزندان خود را از زیر بار طلاق والدین رها کنیم؟

تجربه کودکانی که پس از طلاق بین دو خانه رفت و آمد می کنند می تواند به طور قابل توجهی متفاوت باشد.

سن و رشد عاطفی-اجتماعی کودکان یک ملاحظات اولیه در تنظیم برنامه است.

والدین باید ارتباطات باز را تقویت کنند، تعارض را به حداقل برسانند و محیطی حمایتی و سازگار ایجاد کنند.

من به تأثیری که بچه ها بعد از طلاق والدینشان بین دو خانه رفتند فکر می کردم. وقتی در اواسط دهه 1990 طلاق گرفتم، من و همسر سابقم به مدت 15 ماه لانه سازی کردیم («لانه پرنده») به طوری که بچه هایمان سر جای خود بمانند. در کارم با والدینی که در حال طلاق بودند، همیشه درباره لانه سازی برای فرزندپروری انتقالی یا طولانی مدت صحبت می کردم و بسیاری از خانواده هایی را که ماه ها یا سال ها با موفقیت لانه می کردند، مربی می کردم. من مزایا را برای بچه ها و همچنین والدین تبلیغ کردم و کتاب The Parent’s Guide to Birdnesting را نوشتم که در سال 2020 منتشر شد.

اما نگاه کردن به این موضوع از دیدگاه کودکان، موضوع را در ذهن خود راهنمایی می کند. همانطور که بعداً یکی از کودکان بزرگسال در مورد تجربه لانه سازی خود به من گفت: «والدین ما بار طلاق را به دوش کشیدند. ما بچه ها مجبور نبودیم این کار را بکنیم.»

من پسر 6 ساله ای را مشاهده کرده ام که از زمانی که پدر و مادرش از یک سالگی جدا شده اند، بین دو خانه حرکت می کند. او هیچ خاطره ای از زندگی مشترک خانواده اش ندارد. برای مدتی، این انتقال ها “عادی” او بود. اما، همانطور که بزرگ شد، دید که دوستان مهدکودکش در بیشتر موارد با هر دو والدین زندگی می کنند و شروع به پرسیدن کرد. «چرا مامان و بابا با هم زندگی نمی کنند؟ چرا امروز نمی توانم پیش بابا بمانم؟ من می خواهم بچه گربه ام را در خانه مامان ببینم.»

من هم شروع کردم به پرسیدن از خودم. او تک فرزند پسر است. من تعجب می کنم اگر او یک خواهر یا برادر داشت، تجربه او چگونه متفاوت بود؟ اگر دختر بود؟ اگر پدر و مادرش زودتر طلاق گرفته بودند؟ اگر لانه کرده بودند؟ و مهمتر از همه، درمانگران و والدین چگونه می توانند از این کودکان حمایت کنند؟

درمانگرانی که با خانواده‌های طلاق کار می‌کنند، می‌دانند که تجربه بازگشت و برگشت بچه‌ها بین دو خانه پس از طلاق والدینشان می‌تواند بسیار متفاوت باشد. عواملی مانند سن کودک (فرزندان)، رابطه بین والدین، فاصله بین دو خانه، و سطح کلی درگیری یا همکاری بین والدین، همگی بر تجربه کودک تأثیر می‌گذارند.

در اینجا سناریوهای ایده آل من پس از طلاق وجود دارد، اگر خانواده تصمیم بگیرند که لانه نسازند:

سن کودکان و رشد عاطفی-اجتماعی آنها در تنظیم یک برنامه زمانی مورد توجه قرار می گیرد. هدف “ارتباط مکرر و مستمر” با هر یک از والدین است. کودکان کوچکتر (زیر 4 سال) نیاز به جابجایی مکرر دارند. جایگزینی هر روز برای نوزادان، یا شاید هر دو روز، تضمین می کند که وابستگی به هر یک از والدین حفظ شده و حتی تقویت می شود. به عنوان کودکان نوپا، ممکن است زمان های طولانی تری مانند برنامه 2/2/3 را تحمل کنند. من فکر می کنم که برنامه 2/2/5 می تواند برای کودکان در سن 10 سالگی موفقیت آمیز باشد، و شاید یک برنامه تعطیلات هفته به هفته بتواند برای آنها در دبیرستان مفید باشد (با یک شام وسط هفته با والدین خارج از وظیفه). ). همه اینها فرض بر این است که فرزندان به خوبی با طلاق سازگار هستند، اما اگر نیازهای خاص یا ملاحظات دیگری وجود داشته باشد، برنامه باید متناسب با نیازهای آنها تنظیم شود.

برنامه و سایر توافقات باید در یک طرح والدینی که به خوبی فکر شده باشد، مستند شود.

در حالت ایده‌آل، والدین می‌توانند فرزندان خود را بالاتر از مشکلات ارتباطی و تعارض والدین قرار دهند. تحقیقات به ما می گوید که تعارض والدین تنها عامل مخرب طلاق برای فرزندان است. مشاوره والدینی ممکن است در حمایت از رفاه و سلامت روان فرزندان شما ضروری باشد.

فاصله بین دو خانه برای حفظ حریم خصوصی باید بیشتر از دو مایل باشد، اما کمتر از هفت مایل باشد تا بچه‌ها ساعت‌ها را در ماشین سپری نکنند که از خانه مامان به خانه بابا می‌روند. همچنین، بچه‌ها ناگزیر به چیزی در خانه والدین «دیگر» نیاز دارند یا فراموش می‌کنند. هر چه دورتر باشد، ناخوشایندتر (و آزاردهنده تر) خواهد بود.

والدینی که اطلاعاتی در مورد کودکان به اشتراک می گذارند و در والدین مشترک آنها همکاری می کنند، ثبات، امنیت و امنیت را به فرزندان خود هدیه می دهند.

البته، ایده آل های من برای بسیاری از والدین کشش دارد. حتی تلاش برای رسیدن به این آرمان ها به نفع فرزندان شما خواهد بود. اما بدون تلاش شما برای رسیدن به این ایده‌آل‌ها، برخی از تجربیات رایجی وجود دارد که فرزندان شما ممکن است داشته باشند:

سازگاری عاطفی: کودکان طیف وسیعی از واکنش ها را نسبت به طلاق والدین خود نشان می دهند. در ابتدا، کودکان ممکن است نسبت به طلاق و ترتیبات جدید زندگی احساس سردرگمی، غمگینی یا حتی عصبانیت کنند. آنها ممکن است برای سازگاری با ایده زندگی در دو خانواده متفاوت تلاش کنند. اگر درگیری مزمن بین والدین وجود داشته باشد که در دو دنیای مجزا زندگی می کنند و قوانین و انتظارات متفاوتی دارند، ممکن است تقسیم شوند. دو خانه فرزندان شما را مجبور می کند تا با تغییرات در سطوح مختلف سازگار شوند. شام در ساعت 5:00 در یک خانه، اما در ساعت 6:30 در خانه دیگر، می تواند برای احساس نظم کودک در کیهان از هم گسیخته شود! چالش های لجستیکی: والدین از فرزندانشان انتظار دارند که وسایل، وسایل مدرسه و وسایل شخصی خود را بین دو خانه مدیریت کنند و اغلب از فراموش شدن تکالیف یا کفش های فوتبال در خانه “دیگری” ناراحت می شوند. این می تواند برای کودکان چالش برانگیز و ناامید کننده باشد و ممکن است منجر به رفتارهای رفتاری یا فراموشی شود.

احساس تعلق: کودکان ممکن است احساس کنند که خانه دائمی ندارند یا به طور کامل به هیچ یک از خانواده ها تعلق ندارند. حفظ دوستی های محله سخت تر است و کارپول ها می توانند پیچیده شوند. این می تواند بر احساس امنیت و ثبات فرزندان شما تأثیر بگذارد.

انطباق با قوانین و روال های مختلف: هر خانواده ممکن است مجموعه ای از قوانین، روال ها و انتظارات خاص خود را داشته باشد. کودکان ممکن است نیاز داشته باشند خود را با سبک‌های مختلف فرزندپروری، برنامه‌ریزی‌ها و محیط‌های زندگی وفق دهند که ممکن است گیج‌کننده یا استرس‌زا باشد. کارهایی که در خانه مامان از آنها انتظار می رود ممکن است در خانه پدر سازگار نباشد. کودکان ممکن است عمیقاً احساس عدم تعادل و سردرگمی کنند و به ندرت قادر به بیان این موضوع هستند.

حفظ روابط با والدین: یکی از بچه ها به من گفت که وقتی با پدرش است دلتنگ مادرش می شود و وقتی با مادرش است دلتنگ پدرش می شود. “من هرگز یکی از آنها را از دست نمی دهم. واقعاً سخت است.» کودکان ممکن است در مورد حفظ روابط با هر دو والدین، و همچنین با خواهر و برادر، اعضای خانواده گسترده و دوستانی که ممکن است تحت تأثیر طلاق قرار گیرند، نگران باشند. وقتی دیگر بزرگسالان در طلاق طرف می‌شوند، بچه‌ها می‌توانند با تضادهای وفاداری دست و پنجه نرم کنند. جیمی به من می‌گوید: «باید به خاطر داشته باشم که با مامان در مورد دوستانش که طرف بابا را در طلاق گرفته‌اند صحبت نکنم.»

چالش‌های ارتباطی: هماهنگی برنامه‌ها، فعالیت‌ها و اطلاعات مهم بین والدین ممکن است چالش‌برانگیز باشد، به‌ویژه اگر درگیری مداوم یا ارتباط ضعیف بین والدین وجود داشته باشد. کودکی به من گفت که پدر و مادرش به خاطر نمی آورند که چه کسی او را از مدرسه می برد، بنابراین نه. او احساس می کرد نامرئی، بی اهمیت، مورد بی مهری، نادیده گرفته شده و حتی رها شده است.

احساس تضادهای وفاداری: کودکان ممکن است بین والدین خود احساس اختلاف کنند یا ممکن است نگران ناراحتی یکی از والدین با ابراز محبت یا وفاداری به دیگری باشند. اگر آنها نگران احساس والدین هستند، می توانند نقش والدینی را اتخاذ کنند، جایی که احساس می کنند باید از والدین مراقبت کنند. این یک نقش ناسالم و ناعادلانه برای کودکان است.

سازگاری درازمدت: با گذشت زمان، بسیاری از کودکان می توانند با شرایط زندگی جدید خود سازگار شوند و راهبردهای مقابله ای را برای عبور از چالش های زندگی در دو خانه توسعه دهند. حمایت هر دو والدین، و همچنین دسترسی به مشاوره یا درمان در صورت نیاز، می تواند به کودکان کمک کند تا به طور مؤثرتری سازگار شوند.

والدین باید با تقویت ارتباطات باز، به حداقل رساندن تعارض و ایجاد یک محیط حمایتی و سازگار برای فرزندانشان، چه در خانه خود و چه در خانه والدین دیگر، رفاه فرزندان خود را در حین و پس از طلاق در اولویت قرار دهند. چگونه می توانید بار طلاق را به دوش بکشید تا فرزندانتان مجبور نباشند؟ اجازه دهید این راهنمای شما برای ایجاد یک سازگاری سالم پس از طلاق برای فرزندانتان باشد.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *