افسردگی اساسی و پریشانی اضطرابی چیست؟

افسردگی اساسی و پریشانی اضطرابی

افسردگی اساسی و پریشانی اضطرابی: پریشانی اضطرابی با داشتن یک اختلال اضطرابی همراه با اختلال افسردگی اساسی یکسان نیست.

تنش فیزیکی، احساس اینکه اتفاق بدی رخ خواهد داد یا کنترل خود را از دست خواهید داد، نشانه‌های پریشانی مضطرب در یک دوره افسردگی اساسی است.

اعتقاد بر این است که پریشانی مضطرب در افسردگی باعث افزایش تفکر و فعالیت خودکشی می شود.

بر کسی پوشیده نیست که شرایط اضطراب و افسردگی همزمان رخ می دهند. در واقع، اکثر محققین توافق دارند که حداقل 60 درصد مواقع همزمان رخ می دهند. آنها آنقدر به هم مرتبط هستند که اغلب داروهای ضد افسردگی نیز اغلب برای اضطراب مؤثر هستند. هر دو شرایط به شدت با کاهش سروتونین مرتبط هستند. با در نظر گرفتن این حقایق، جای تعجب نیست که برخی از افراد، زمانی که یک دوره اختلال افسردگی اساسی (MDD) را تجربه می کنند، شروع برخی از اضطراب های خاص که با افسردگی همخوانی دارد، وجود دارد.

بیماران MDD با پریشانی مضطرب نه تنها پایین و بیرون هستند. آن‌ها از بی‌قراری درونی و پیش‌بینی بدترین سناریوهایی رنج می‌برند که تفکر منفی را که قبلاً از افسردگی وجود دارد، ترکیب می‌کند. متأسفانه، به نظر می رسد که پریشانی مضطرب بیشتر از آنچه به نظر می رسد رایج است. محققانی مانند زیمرمن و همکاران. (2018) اشاره کرده اند که در یک نمونه 260 نفری با MDD، 75 درصد معیارهای مشخص کننده را دارند. این پس از کنترل اختلالات اضطرابی همزمان بود. (افسردگی اساسی و پریشانی اضطرابی)

بدبختی مرکب بیمارانی مانند لیز را تصور کنید:

لیز، یک دانشجوی نیمه وقت 26 ساله، با اضطراب بیگانه نبود. او در طول دوران نوجوانی و دهه 20 خود با اختلال اضطراب اجتماعی مبارزه کرد. گذراندن دانشگاه برای او سخت بود، اما در حال به دست آوردن آن بود. با این حال، مانند بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال، لیز مستعد ابتلا به MDD بود. برای لیز، اپیزودها زمانی اتفاق می‌افتند که او شروع می‌کرد به اینکه چقدر زندگی‌اش به خاطر اختلال اضطراب اجتماعی متوقف شده بود.

 بسیاری از همسالانشان قبلاً در شغل بودند و خانواده داشتند، و او فکر می کرد که آیا هرگز موفق خواهد شد. لیز با دکتر اچ، روانشناس طولانی مدت خود قرار ملاقات گذاشت، زیرا افسردگی این بار متفاوت بود. در پیام صوتی خود به دکتر H، او گفت: “دکتر، من با افسردگی کنار آمدم، با موقعیت های اضطراب آور اجتماعی کنار آمدم، اما این بار با هر اتفاقی که برایم می افتد خوب رفتار نمی کنم.”

در قرار ملاقات، دکتر H متوجه شد که لیز نه تنها دوباره به آن مکان تاریک می رود، بلکه به نظر می رسد که او فک تنش دارد و مستعد فشار دادن دست است. او بیش از اینکه افسرده بود بسیار مضطرب به نظر می رسید. لیز اعتراف کرد که در چند هفته گذشته به طور فزاینده ای می ترسید که هرگز از زیر این ترن هوایی روانی خارج نشود. “خیلی گیر کردم!” او ابراز تاسف کرد و خاطرنشان کرد که نگران این است که افسردگی هرگز تمام نشود و برای همیشه تنها باشد. لیز در میان اشک زیر لب زمزمه کرد: “این خیلی بیهوده به نظر می رسد، من هم ممکن است تسلیم شوم.”

علائم پریشانی مضطرب

تمرکز ضعیف به دلیل نگرانی

احساس تنش

بی قراری

احساس اینکه اتفاق بدی خواهد افتاد

احساس از دست دادن کنترل

تفکر انتقادی در مورد آنچه که به عنوان مشخص کننده پریشانی اضطرابی واجد شرایط است:

اگرچه لیز در ابتدا یک اختلال اضطرابی، یعنی اضطراب اجتماعی را تجربه کرد، اما این واقعیت را نشان نمی دهد که او یک اختلال اضطرابی و یک دوره افسردگی را با هم به عنوان “با پریشانی مضطرب” تجربه کرده است. اینها به عنوان تشخیص های مستقل و همزمان در نظر گرفته می شوند. علائم اضطرابی که با اپیزود MDD به وجود آمد پیامد مستقیم خلق و خوی او بود. اگر بخواهید، “متعلق به افسردگی” است، و بنابراین معیارهای مشخص کننده با پریشانی مضطرب را برآورده کنید.

ممکن است از خود بپرسید: “اگر فرد به دلیل غرق شدن در افسردگی دچار حملات پانیک شود، چه می شود؟” هراس از این نظر “ویژه” است که هر شرایطی می تواند یک مشخص کننده “با وحشت” داشته باشد. فقط به این دلیل که شخصی یک حمله پانیک یا حملات گاه به گاه را تجربه می کند، به این معنی نیست که او به اختلال پانیک مبتلا است.

همچنین باید ترس قابل توجهی از حملات و یا رفتارهای ناسازگار در آینده وجود داشته باشد تا از حملات بعدی دوری کنید، مانند اجتناب از ورزش و رابطه جنسی، زیرا تلاش می تواند منجر به احساساتی شود که یادآور علائم هراس هستند و این ترس وجود دارد که ممکن است به یک حمله تبدیل شود. . البته، اگر معیارهای کامل برای دومی نیز رعایت شود، ممکن است فردی به MDD و اختلال پانیک مبتلا باشد.

اگرچه ناراحت کننده است، اما هراس اغلب پراکنده و زودگذر است، در حالی که علائم با پریشانی مضطرب باید به طور خاص توجه کرد زیرا مزمن و جونده هستند و به وضعیت فرد عذاب می‌دهند. تصور کنید که از افسردگی جدی رنج می برید، همراه با این احساس که نمی توانید کنترل خود را به دست آورید، از نظر جسمی احساس تنش می کنید و نگران هستید که هرگز پایان نخواهد یافت. این کاملاً یک مشکل است، زیرا همانطور که در مورد لیز دیده می شود، افسردگی باعث تشدید اضطراب می شود و این اضطراب اضافی باعث تشدید افسردگی می شود.

پیامدهای درمانی:

این توهین اضافی به اضطراب در قسمت MDD می‌تواند آنقدر ویران کند که بارلو و دوراند (2015) خاطرنشان می‌کنند: «وجود اضطراب [در قسمت‌های افسردگی] شرایط شدیدتری را ایجاد می‌کند، افکار خودکشی و خودکشی کامل را محتمل‌تر می‌کند، و پیش‌بینی می‌کند.

تحقیقات روشن نیست که آیا پریشانی مضطرب گرایش به یک روند در هر قسمت برای افراد مستعد به آن است یا اینکه ممکن است متفاوت باشد. صرف نظر از وخامت موضوع، پزشکان باید مراقب احتمال بروز پریشانی اضطرابی در میان دوره های MDD بیماران خود باشند و بر این اساس ارزیابی کنند. ممکن است بیماران به اندازه لیز پیشرو و آشکار نباشند.

 شاید این بیشتر یک تنش درونی باشد که آن ها تجربه می کنند و بیمار تصور می کند نگران بودن زندگی اش هرگز در مسیر درست قرار نگیرد، فقط بخشی از افسردگی است. پرسیدن مستقیم از بیماران افسرده که آیا شروع به ایجاد تنش عضلانی، نگرانی و احساس از دست دادن کنترل خود کرده‌اند، فقط چند دقیقه طول می‌کشد و می‌تواند نتایج بالینی بزرگی داشته باشد. تسکین اضطراب به مدیریت MDD کمک می کند.

ملاحظات بالینی در صورت مشکوک بودن به پریشانی اضطرابی:

پیشگیری از خودکشی:

 اقدام به خودکشی ممکن است با پریشانی مضطرب شایع‌تر باشد، و ارزیابی خطر حتی مهم‌تر است.

اگر نگران پریشانی اضطرابی هستید، حتماً با تجویز کننده فرد مشورت کنید. آنها باید آگاه باشند زیرا برخی از داروها می توانند اضطراب را تشدید کنند و همیشه این احتمال وجود دارد که اضطراب در مطب تجویز کننده گزارش یا مشاهده نشود.

ارزیابی کنید که آیا سبک زندگی فرد ممکن است پریشانی مضطرب را تشدید کند:

 یعنی آیا آنها مصرف کننده کافئین هستند، غذاهای ناسالم یا قند زیادی می خورند و ورزش نمی کنند؟ جای تعجب نیست که کافئین و شکر می توانند اوضاع را بدتر کنند. اگر آنها توانایی داشته باشند، ورزش می تواند به “سوزاندن” برخی از اضطراب ها کمک کند. همچنین می تواند ساختار و شغل بیشتری را به جای اینکه 100 درصد در ذهن آنها گیر کند، فراهم کند.

 ضرب المثل قدیمی مخصوصاً برای مبتلایان به افسردگی و اضطراب صادق است: “ذهن بیکار = زمین بازی شیطان”. اثرات مثبت ورزش بر اضطراب و افسردگی به خوبی مستند شده است. اگر فرد قبلاً ورزش نکرده است، البته پیشنهاد کنید قبل از شروع یک رژیم با پزشک خود مشورت کند.

پس از شروع تثبیت، وظیفه درمانگر این است که نه تنها کمک کند تا دوره بهبودی خود ادامه یابد، بلکه همچنان به ارزیابی هرگونه بازگشت پریشانی اضطرابی ادامه دهد. در دراز مدت، پیشگیری بهترین گزینه است. اگر می دانیم که یک بیمار مستعد ابتلا به پریشانی اضطرابی است، بسیار مهم است که برنامه ای برای بازگشت فوری به درمان در صورتی که آنها یا دوستان و نزدیکانشان شروع یک دوره افسردگی را تشخیص دهند، بسیار مهم است. دور نگه داشتن MDD به احتمال زیاد به دور نگه داشتن پریشانی اضطرابی کمک می کند.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *