احساسات انتقالی

احساسات انتقالی : احساسات انتقالی پیچیده زمانی برانگیخته می‌شوند که درمانگر با فردی مواجه شود که دچار حالت‌های دفاعی شده باشد. تلاش برای ارتباط برقرار کردن با فرد و کمک به او برای مبارزه باحالت‌های دفاعی‌اش باعث بروز احساسات پیچیده‌ای می‌شود که شامل ادراکات و احساسات گرمی می‌شوند که باخشم و غضب نسبت به درمانگر همراه هستند. خشم مؤلفه‌ای از گناه را در خود دارد که به دلیل احساسات مثبت نسبت به درمانگر، با آن مرتبط است. میزان بروز احساسات پیچیده، متناسب است با از بین رفتن مقاومت و غلبه رابطه درمان ناخودآگاه.

میزان تجربه عشق، خشم و گناه فرد مساوی است با میزان فعال شدن رابطه درمان ناخودآگاه. این ظرفیت تحمل دمدمی‌مزاجی، کلید اصلی ISTDP است و به همین دلیل باید بهینه باشد. بدون این ظرفیت، ناخودآگاه خاموش خواهد ماند و هیجانات ازنظر پنهان خواهند شد.

این ظرفیت باید در درمانگر نیز وجود داشته باشد که بتواند هم‌زمان هم احترام پایداری برای بیمار قائل باشد و هم مقاومتی که به بیمار آسیب می‌رساند را برای او کوچک جلوه دهد.

بیمار و درمانگر در کنار هم در صورتی می‌توانند خشم را تحمل کنند که هم‌زمان و به همان اندازه عشق را تجربه کنند: ترکیب این تجربه‌ها، امکان کار روی گناهی که درواقع نیروی اصلی بیماری‌زا است را در بیماران با مقاومت پایین، فراهم می‌کنند. اگر درمانگر یا بیمار نتوانند دل سرد شدن‌های ناگهانی بیمار را تحمل کنند، روند کار با عوامل آرمان‌گرایی و بی‌ارزش جلوه دادن، تفکیک خواهد شد و درنتیجه یا باعث می‌شود اثرات درمان محدود شوند یا باعث بروز رویدادهای زیان‌آوری، خواهد شد (عباس، 2004).

درمان از طریق ارتباط با ناخودآگاه

رابطه درمان از مؤلفه‌های ناخودآگاه و آگاهانه تشکیل می‌شود. رابطه درمان آگاهانه، اشاره دارد به اهداف مشترک، توافق، تلاش مشترک برای درمان و دیگر اجزای یک فرایند مشترک مؤثر. رابطه درمان آگاهانه، در موارد ناخودآگاه برای پیشرفت در بیماران با مقاومت پایین، ناکافی است؛ نیروی قدرتمند دیگری برای مبارزه با درجات بالای مقاومت، نیاز هست.

کشف اصلی دوانلو، درمان از طریق ارتباط با ناخودآگاه است (دوانلو، 1987). دوانلو هنگام کار با بیماران با مقاومت بالا و برانگیخته‌شده به‌صورت ناخودآگاه، مشاهده کرد که بیماران تصاویر دیداری از بدن‌های مرده یا زخمی، با اشکالی منسجم یا به‌هم‌ریخته، داشتند. او کشف کرد که این مظهری از نیروی محرک در بیماری بود که احساسات و انگیزه‌های ناخودآگاه او به سمت وضعیت هوشیارانه برده می‌شدند تا درمان شود. او این نیرو را، درمان از طریق ارتباط با ناخودآگاه نامید، زیرا عملکرد آن‌ها ارادی نبود و متفاوت با عوامل آگاهانه رابطه درمانی عمل می‌کردند.

وقتی درمان از طریق ارتباط با ناخودآگاه در سطح بالا عمل کند، تصویر دیداری ناخودآگاه در حقیقت‌بین جلسات درمانی تجربه می‌شود. بااین‌همه، در درمان از طریق ارتباط با ناخودآگاه متداول‌تر است که احساسات تنها در سطوح جزئی برانگیخته شوند، به‌طوری‌که این مظاهر روشن و آشکار، ناپدید شوند. هدف درمانگر تشخیص زمان انجام درمان از طریق ارتباط با ناخودآگاه است، نه مخالفت با رابطه یا وحشت ازآنچه ممکن است به وجود آورد.

برگرفته از کتاب درمان از راه پیروزی بر مقاومت

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *