خودآگاهی

چقدر خودآگاه هستید؟

پرسیدن این سؤال ، و جلب توجه شما به آن ، نمونه ای از خودآگاهی است. چند وقت یک بار درگیر این نوع تفکر می شوید؟ اگر پاسخ  شما “به ندرت” است ، پس این مقاله برای شما عالی است.اگر پاسخ دادید ، “همیشه”! این مقاله همچنان برای شما مناسب است. می پرسید چرا؟ زیرا خودآگاهی یک مهارت است که مانند یک ماهیچه نیاز به تمرین دارد تا قوی و انعطاف پذیر بماند.

دانیل گلمن ، مربی هوش هیجانی می گوید: اگر به توانایی های هیجانی خود دسترسی ندارید ، اگر خودآگاهی ندارید ، اگر نمی توانید احساسات پریشان خود را مدیریت کنید ، اگر نمی توانید همدلی و روابط مؤثر داشته باشید ، مهم نیست که چقدر باهوش باشید ، شما خیلی موفق نخواهید شد.

نظریه خودآگاهی چیست؟

انجمن روانشناسی آمریکا نظریه خودآگاهی را “پیامدهای توجه به خود” تعریف می کند.بخش عمده ای از تحقیقات و ادبیات موجود امروز بین دو نوع خودآگاهی تمایز قائل است. مورد اول خودآگاهی ذهنی است. ما منشأ همه برداشت ها و رفتارهایمان هستیم.جهان بر اساس مشاهدات و تجربه ما به دور ما می چرخد.
دوم خودآگاهی عینی است.

ویکلند و دوال، که بعداً در مورد آنها خواهید خواند ، درصدد تعریف این موضوع بودند.  این امر به این شکل است  که ما خودمان را با دیگران و تعدادی از معیارهای رفتار صحیح مقایسه می کنیم. این مقایسه ها در رفتارها ، نگرشها و صفات ، همگی در احساس خودآگاهی ما نقش دارند.

چه چیزی ما را به این درک از خودآگاهی رسانده است؟ چه زمانی خودآگاهی در واقع شروع می شود؟ چه اتفاقی می افتد وقتی کسی خودآگاه نباشد؟در ادامه این مقاله به برخی از پاسخ های احتمالی خواهیم پرداخت.

خودآگاهی عینی در روانشناسی

در اواخر دهه 1800 ، ویلیام جیمز بین نفس ذهنی و عینی تمایز قائل شد.

از آن زمان به بعد ، خودآگاهی مورد توجه بسیاری از روانشناسان قرار گرفته است . ما برای شرح زمان ظهور نفس ، اهمیت آن و معنای آن در توسعه ی خویش بی وقفه تلاش می کنیم . از دیدگاه تئوری رشد ، کودکان در حدود 18 ماهگی خودآگاه می شوند. این دوره نشانگر آغاز “دوسالگی وحشتناک” است ، که بسیاری از والدین نیز به خوبی با آن آشنایی دارند. کودک آنها شروع به رفتار مستقل می کند. او خود را جدا از دیگران می بیند و خود را در آینه ها می شناسد. کلمه مورد علاقه جدید آنها “نه” است. این نمونه ای از آگاهی ذهنی است.

روچات اظهار داشت كه پنج سطح خودآگاهی در اوایل زندگی كودك وجود دارد. موارد زیر به طور متوالی در حدود چهار یا پنج سالگی اتفاق می افتند که عبارتند از:

سطح 0- سردرگمی.

کودک قادر به دیدن تفاوت بین خود و بازتاب خود نیست.

سطح 1 – تمایز.

کودک شروع به درک این می کند که آینه بازتابی از محیط است.آنها می بینند که چیزی متفاوت است.

سطح 2 – وضعیت.

این نشانگر آغاز درک یگانگی خود است ، همانطور که در یک آینه دیده می شود. کودک تشخیص می دهد که بازتاب نسبت به بدن واقعی او “در آنجا” است.

سطح 3 – شناسایی.

تشخیص اینکه تصویر آینه ، در واقع خود شخص است  واضح تر می شود.

سطح 4 – ماندگاری.

کودک خود را در عکس ها و فیلم ها تشخیص می دهد ، حتی اگر از الانش جوانتر باشد.

سطح 5 – خودآگاهی یا فرا خودآگاهی.

کودک از خود و چگونگی درک دیگران از خویش، آگاه است.

به گفته APA ، خود آگاهی عینی “یک حالت بازتابنده از توجه متمرکز به خود” است. این شامل ارزیابی خود در مقایسه با دیگران و سپس اصلاح رفتارها و عقاید در صورت نیاز است. وقتی اختلافات بین خود ایده آل و واقعی ما وجود دارد ، دچار اضطراب می شویم. برای برطرف کردن این مسئله ، ما در خارج از خود به دیگران نگاه می کنیم.

با توجه به سطوح معرفی شده  توسط روچات ،  خودآگاهی عینی پس از سطح پنجم اتفاق می افتد. خودتنظیمی ، یک مفهوم مهم دیگر در ادبیات توسعه است ،که  بدون خود آگاهی عینی دشوارتر است. خودتنظیمی توانایی ما برای کنترل اقدامات و تکانه های ماست. افرادی که می توانند این کار را انجام دهند بیشتر به اهداف خود می رسند. آنها همچنین تمایل دارند به استانداردهای مشخص رفتاری خود برسند.

نگاهی به کار دوال و ویکلند

در سال 1972 ، دو محقق ایده خودآگاهی عینی را توسعه دادند. آنها ادعا كردند كه در هر لحظه ، فرد می تواند خود متمرکز یا دگر متمرکز باشد. علاوه بر این ، آنها معتقد بودند که تمرکز درونی شامل مقایسه خود با استانداردهاست. این استانداردها ناشی از تعامل با محیط خارجی است که پس از درونی شدنشان ، فرد ممکن است در افکار و رفتارهای خود ایجاد تعادل کند. هرچه فرد متمرکز تر باشد ، خودآگاه تر می شود.

آن ها ایده های خود را مورد آزمایش قرار دادند. در یک مطالعه ، آنها در صدد تعیین این موضوع بودند که اگر سوژه خودآگاهی بیشتری داشته باشد، امکان تغییر افکار و عملکردش چقدر خواهد بود. یک سری سه آزمایشی ، این امر را نشان داد که افرادي که صدایشان ضبط شده بود ، در معرض دوربين  قرار گرفته بودند ، يا هنگام انجام يك كار مقابل آينه قرار داشتند ، نشانه های افزایش خودآگاهی از خود بروز دادند. نظرات افراد با استاندارد مشخص (آزمایش 1 و 2) مطابقت داشته یا عملکرد آنها بهبود یافته است (آزمایش 3).

تحقیقات دوال و ویکلند مبنای تحقیقات معاصر در زمینه خودآگاهی به صورت کلی و در خودآگاهی عینی به صورت خاص است. کار آنها نشان داد که مطالعه تجربی توجه به خودِ متمرکز امکان پذیر است. (مورین ، 2011)

نگاهی به نظریه خود آگاهی در روانشناسی اجتماعی

روانشناسی اجتماعی شاخه ای از روانشناسی است که تعاملات انسانی را بررسی می کند. بنابراین ، قابل درک است که خودآگاهی مورد توجه این محققان باشد. دانشمندان می خواهند منشا و تأثیرات تعاملات ما را بدانند. درک تعامل بین افزایش خودآگاهی و استانداردها از اهمیت زیادی برخوردار است. برخی از سؤالات مورد بررسی روانشناسان اجتماعی عبارتند از:

• آیا چیزی به عنوان مقایسه خودکار خود با استانداردها وجود دارد؟ (Silva & Phillips, 2013)

• تأثیر خودآگاهی عمومی و خصوصی بر فردیت باختگی و پرخاشگری چیست؟ (Prentice-Dunn & Rogers, 1982)

• خودآگاهی چگونه بر رهبری تأثیر می گذارد؟ (Showry & Manasa, 2014)

• آیا رفتار مصرف کننده تحت تأثیر خودآگاهی قرار می گیرد؟ اگر چنین است، چگونه؟ (Ertimur & Lavoie, 2019)

• فرهنگ چگونه بر خودآگاهی تأثیر می گذارد؟ (Steven, 2005)

مطالعه خودآگاهی در روانشناسی اجتماعی در حال پیشرفت است. این حوزه پر از تحقیقات پویا است و خالی از انتقاد نیست. سیلویا و دوال سه حوزه را نیازمند توجه بیشتر میدانند که عبارتند از :

• چگونه انتظارات بر رویکرد و اجتناب از اختلافات استاندارد خود تأثیر می گذارد ،

• ماهیت استانداردها

• نقش انتساب سببی در هدایت کاهش اختلاف

این مطلب ادامه دارد.

شاید این مقاله برای شما جالب باشد.

برای اطلاعات بیشتراز این منبع استفاده کنید.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *