روند اغواگری قسمت نهم کتاب مدل ها : وقتی رایان دانشجو بود، عضو پیشرویی در انجمن برادری خود ومسئول سازماندهی مهمانیهای فرقهی خود بود. او یک فرد جمعیت دوستی بود که اغلب مردم از او خوششان میآمد.
در یکی از این مهمانیها، با جین آشنا شد. جین خیلی سریع به رایان ابراز علاقه کرد و آن دو شروع به قرار گذاشتن و بیرون رفتن کردند. رایان به سازماندهی و راه اندازی مهمانیهای مختلف میپرداخت، و جین هم دوستان دخترش را با خود میآورد. آن دو از داستانها، تجربیات و چیزهای مورد علاقهشان برای هم میگفتند. و در طول دانشگاه اوضاع به همین قرار بود.
بعد از فارقالتحصیل شدنشان، رایان در یک بانک مشغول به کار شد. جین هم درگیر یک خیریهی محلی بود. روابط اجتماعی رایان قطع شد و ساعتهای زیاد کار، تمایلات او برای بیرون رفتن و پیدا کردن دوستهای جدید را کشت. او شروع به گذراندن بیشتر و بیشتر وقتش با جین کرد. آنها معمولا به تماشای فیلم و نوشیدن شراب میپرداختند. با گذشت زمان ، جین بیشتر و بیشتر درگیر امور خیریه خود شد و برای کمک به جمع آوری اعانه، شروع به سفر رفتن کرد.رایان نیز وقتش را صرف دیدن تلویزیون به تنهایی میکرد و یا گاهی با یک دوست قدیمی به آبجو خوری مینشست ولی هیچ چیز مثل قدیم نبود. بعد از یک سال، رایان آشکارا به خاطر سفرهای جین، به او اعتراض کرد.
جین قلباُ با ریان همدردی میکرد ولی از سمت او احساس فشار کرد و از این کار او ناراحت شد. آنها اغلب مواقع با هم دعوا میکردند و رایان اضافه وزن پیدا کرده بود. درحالی که جین بیشتر وقتش را در کار، دور از خانه میگذراند.
رایان تصمیم گرفت تا با ولخرجی زیاد، یک سفر برای خودشان به کارائیب ترتیب دهد. او نیاز داشت که زمان بسیار زیادی را به دور از کار سپری کند، و این سفر باعث میشد آن هیجان و شور و اشتیاقی که به شدت دررابطه به آن احتیاج داشتند را پیدا کنند. سفر برای مدت کوتاهی روابط عاشقانه را به رابطهشان برگرداند، اما پس از بازگشت به خانه، واقعیت دوباره شروع به نمایان شدن کرد. طی چند ماه دوباره به روال قبلی کار خود بازگشتند. رایان زیاد از حد کار میکرد و تند مزاج شده بود و جین نیز همیشه دور و درحال مسافرت بود.روند اغواگری قسمت نهم کتاب مدل ها