روند اغواگری قسمت دهم کتاب مدل ها : رایان شروع به صحبت دربارهی ازدواج کرد، درحالی که جین مردد بود. او اظهار کرد که کار او شلوغتر شده بود و نمیداند که چقدر برای برنامه ریزی عروسی بتواند حضور داشته باشد. ریان مقدار زیادی از پول خود را برای خرید حلقه ازدواج پسانداز کرده بود. جین با تأسف گفت که آنها هنوز جواناند و هنوز تجربه کافی ندارند. درواقع در پس زمینهی ذهنش، از این حس آزرده بود که رایان از یک موضوع واقعا ترسیده بود: کسب تجربه در زندگی که ازدواج با جین راهی بود برای اینکه بتواند از آن وضعیت فرار کند.
چند هفته بعد ، رایان شکایت کرد که جین زمان زیادی را با دوستان و محل کار خود صرف میکند.
درحقیقت جین حتی روزهایی که مجبور نبود هم تا آخر شب سر کار میماند.رایان به جین فشار میآورد تا باهم، همخانه شوند. اما بار دیگر جین با قاطعیت بیشتری مقاومت کرد. رایان به مرحلهی انفجار رسید، او در این چند سال گذشته همه چیزش را فدای جین کرده بود و چیزی جز ناسپاسی از او ندیده بود.
جین هم متقابلا جواب داد که رایان با درخواست بیش از حد توجه و محبت از جین، او را خفه کرده بود سپس در همانجا، رابطهاش را با رایان تمام کرد.
امکان اینکه این داستان برای شما آشنا به نظر برسد زیاد است.احتمالا شما یا یکی از دوستان یا اعضای خانوادتان به مشکلی که رایان برخورده بود، برخورد داشته اید. ملاقات با دختری در شرایط سرمایه گذاری عاطفی کم و نیازمندی زیاد، وارد رابطه شدن با او، به تدریج حساب بیشتری بر روی رابطه باز کردن واجازه دادن نابود شدن زندگی شخصیتان. تا آن که دختر شما را ترک کند و با یک مرد دیگر که کمتر از او بر روی رابطه حساب باز میکند، رابطه برقرار کند.
این یک داستان دیگر است که شاید برای شما آشنا بنظر برسد.روند اغواگری قسمت دهم کتاب مدل ها