نمی‌توانم در موردش صحبت کنم! قدرتمندترین تکنیک برای آمیختگی شدید

سحر السادات ترابیان. دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی

آمیختگی شدید

آمیختگی شدید بسته به افکار، تصاویر، خاطرات و هیجاناتی که ما به آن‌ها آمیخته‌شده‌ایم، به روش‌های گسترده‌ای می‌تواند آشکار گردد. در زیر به برخی از روش‌های متداولی که ما ممکن است، آن‌ها را (در خودمان و یا در دیگران) ببینیم، اشاره‌شده است:

زمانی که به‌وسیله‌ی احساساتمان تحت‌الشعاع قرار می‌گیریم: زیر احساس گناه خرد می‌شویم، در احساس شرممان غرق می‌شویم، در غم مستغرق می‌شویم، با ترس فلج می‌شویم، از خشم بر‌آشفته می‌شویم، سیلی از اندوه ما را فرامی‌گیرد، حمله پانیک گریبان گیرمان می‌کند. زمانی که ما توسط هیجاناتمان شبیه به عروسک خیمه‌شب‌بازی حرکت داده می‌شویم، وقتی‌که با افکار و احساسات خشمگین آمیخته می‌شویم، ممکن است، شروع به داد زدن کنیم و یا پرخاشگرانه عمل نماییم. زمانی که ما تا آن حد گرفتار افکار و احساساتمان شده‌ایم، ارتباطمان را با تمام چیزهای مهمی که در اطرافمان در زمان حاضر حضور دارند، از دست می‌دهیم.

زمانی که با تروما کار می‌کنیم حتی آمیختگی خیلی شدیدتر، می‌تواند آشکار گردد. به‌عنوان‌مثال، اصطلاح «فلش بک» به چنین آمیختگی شدیدی با یک خاطره آسیب‌زا اشاره دارد. مادامی‌که فرد آن حادثه را به‌وضوح دوباره و دوباره در ذهن مرور می‌کند، آن را تجربه می‌نماید. آمیختگی شدید با افکار، احساسات، هیجانات و خاطرات مرتبط به تروما می‌تواند باعث گردد، یک فرد به معنای واقعی کلمه گنگ (ناتوان از صحبت در مورد تجربیاتش) گردد. اسکن‌های ام. ار. آی از مغز نشان می‌دهد که در طول این تجربیات، درواقع ناحیه بروکای مغز- که تا حد زیادی مسئول گفتار است- خاموش است.

«نمی‌توانم درباره‌اش صحبت کنم!»

هنگامی‌که در طول جلسه درمانی، آمیختگی شدید اتفاق افتد، مراجعان اغلب قادر نیستند در مورد آن صحبت کنند. آن‌ها ممکن است آن‌قدر تحت تأثیر احساساتشان قرار گیرند که حتی نتوانند صحبت کنند. اگر درمانگری تلاش کند که به این موقعیت بدین گونه پاسخ دهد که مراجع را وادار به صحبت درباره اینکه چه احساسی دارد، کند به‌احتمال‌زیاد خوب پیش نخواهد رفت.

تکنیک‌های گسلش سنتی و یا رایج و معمول به‌احتمال‌زیاد بسیار غیر ‌مؤثر هستند. اگر شما به مراجعتان بگویید: «من افکاری دارم که …»، یا تمرین «برگ‌های روی آب» را انجام بده، یا «از ذهنت تشکر کن» یا «افکارت را روی کارت بنویس» و یا هر یک از بیش صد تکنیک گسلش که در حال حاضر در کتاب‌های اکت منتشرشده است را انجام بده، بسیار بعید است که سودمند باشد. پس چه چیزی خودتان و مراجعتان را زمانی که آمیختگی شدید می‌باشد، به‌احتمال‌زیاد کمک می‌نماید؟

برای آمیختگی‌های بسیار شدید

هیچ مداخله‌ای مؤثرتر از چیزی که من آن را «تمرین لنگر انداختن» می‌نامم، نیست. من به این دلیل آن را «لنگر انداختن» می‌نامم که ما اساساً یاد می‌گیریم در میان طوفان احساسات لنگر بیندازیم. این تمرین نیاز ندارد که شما صحبتی کنید، یا با خود صحبت نمایید؛ بنابراین آن‌ها زمانی مفید هستند که شما تحت تأثیر قرارگرفته‌اید. حال قبل از اینکه بیشتر پیش رویم، بیایید این مسئله را روشن کنیم که: لنگر انداختن طوفان را دور نخواهد کرد، آن فقط شما را محکم و استوار نگه می‌دارد تا زمانی که طوفان عبور کند. طوفان ممکن است به‌سرعت و یا به‌آرامی عبور کند و یا حتی ممکن است قبل از اینکه بهتر شود بدتر شود. لنگر شما را در طول این زمان محکم نگه می‌دارد، به‌طوری‌که طوفان شما را به این‌سو و آن‌سو نمی‌برد. نسخه‌های مختلفی از این تمرین وجود دارد. مهم‌ترین نکته در مورد این تمرین این است که شما می‌توانید آن را در هرزمانی و هر مکانی تمرین کنید، شما مجبور نیستید منتظر بمانید تا یک طوفان احساسی نابودتان کند. با انجام کردن این تمرین در زمان‌هایی که شما آمیختگی زیادی ندارید، احتمالاً به یاد می‌آورید که در زمان‌هایی که شدیداً آمیخته هستید نیز آن‌ها را انجام دهید.

طوفان‌ها و لنگرها

روشن و واضح است که طوفان هیجانات به همه افکار، احساسات، هیجانات و خاطرات دشواری که در این لحظه با آن‌ها آمیخته‌شده‌اید، اشاره دارد. لنگرها هر چیز دیگری است که در اینجا، در حال حاضر وجود دارد و بخشی از طوفان نیست. لنگرها می‌توانند شامل هر آنچه شما می‌بینید، می‌شنوید، لمس می‌کنید، می‌چشید، می‌بویید؛ نفستان، وضعیت بدنی‌تان، هر آنچه با دست‌ها و پاهایتان انجام می‌دهید و غیره باشد. درواقع هر چیزی که بتواند به شما کمک کند در لحظه حال، در تماس با جایی که هستید و عملی که انجام می‌دهید باقی بمانید، می‌تواند لنگری در میان طوفان هیجانات شما باشد؛ بنابراین «لنگر انداختن» می‌تواند شامل تمرکز کردن بر روی نفستان، کش آمدنتان، نگاه کردن به اطراف اتاق، گوش دادن به صداهای داخل اتاق و غیره باشد. استفاده کردن از این نوع تمرینات به‌عنوان یک نوع تکنیک حواس‌پرتی، رایج‌ترین اشتباهی است که هم درمانگران و هم مراجعان در ارتباط با این نوع تمرینات مرتکب می‌شوند. حواس‌پرتی بسیار متفاوت از توجه‌آگاهی است. منحرف کردن حواس توجه شما را ازآنچه اینجا در لحظه حال وجود دارد، دور می‌کند و تلاش بر فرار از آن دارد. توجه‌آگاهی شامل برگردان توجه به آنچه اینجا در لحظه حال وجود دارد همراه با گشودگی و کنجکاوی، می‌باشد؛ بنابراین اگر شما شروع کرده‌اید به استفاده از روش‌هایی که تلاش بر منحرف کردن حواس از حضور افکار و احساسات دردناک دارند، – مطمئناً این دیگر توجه آگاهی نیست.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *