رابطه ی بحرانی

کاربرد مفهوم خودکارآمدی در روانشناسی کار و شغل

کاربرد مفهوم خودکارآمدی در روانشناسی کار و شغل بهترین نیروهای یک سازمان کدم‌اند؟ خودكارآمدي[1] يكي از مفاهيم پرکاربرد در پژوهش‌های علوم انساني است كه نخستين بار به‌وسیله « باندورا »[2] معرفی‌شده است. بر اساس اين نظريه تغيير رفتار و حفظ آن تابعي از انتظارهاي فرد درباره‌ی توانايي خود در انجام رفتار معين و انتظارهاي مربوط به نتيجه حاصل از انجام آن رفتار است. باندورا (1997) که بيان می‌کند انتظارات خودكارآمدي میانجی‌های اصلي رفتار و تغيير رفتارند.

بعلاوه باندورا (1997) اشاره می‌کند که یکی از نقش‌های مهم مشاور کمک به مراجع در جهت افزایش انتظاراتش از خودکارآمدی با توجه به حیطه‌ی رفتارهای هدف، از طریق مداخلات مبتنی بر منابع اطلاعات کارآمدی است، یعنی، عملکرد قبلی، یادگیری جانشینی، متقاعدسازی کلامی و برانگیختگی هیجانی-فیزیولوژیکی.

خودکارآمدی مسیر شغلی، کاربرد نظریه خودکارآمدی در مورد مشاغل

بتز و هاکت (1981) نظریه خودکارآمدی مسیر شغلی را با به‌کارگیری مفهوم خودکارآمدی برای رفتارهای شغلی ارائه کردند. به یک سری از کارها و اعمال که فرد در طی زندگی خود تجربه می‌کند، شغل[3] گفته می‌شود (سوپر[4]، 1980). از طرف دیگر، خودکارآمدی مسیر شغلی عبارت است از قضاوت افراد نسبت به توانایی‌های خود برای انجام کارها و مشاغل و پیشرفت در این زمینه در موقعیت‌های مختلف (آندرسون[5] و بتز، 2001). میزان خودکارآمدی مسیر شغلی می‌تواند باعث ایجاد انگیزه یا عدم آن برای انجام کار یا شغلی شود. خودکارآمدی مسیر شغلی پایین باعث می‌شود فرد تصمیم‌گیری‌های شغلی را به تأخیر بیندازد و یا از تصمیماتی که قبلاً گرفته صرف‌نظر کند (بتز، 1992). کسانی که خودکارآمدی بالایی دارند موفقیت را برای خودخواسته و به دنبال حمایت و نتایج مثبت برای امیدها و آرزوهای شغلی خود می‌باشند. به‌طورکلی هر چه خودکارآمدی مسیر شغلی بیشتر باشد، افراد اهداف و مبارزات شغلی بزرگ‌تری را برای خود ترسیم می‌کنند و به قول‌هایی که به خود داده‌اند، قوی‌تر عمل می‌کنند (باندورا، 1993، 1997). با خودکارآمدی پایین باید مبارزه شود و آن‌ها را تغییر داد درحالی‌که خودکارآمدی بالا باید حمایت شود. علاوه بر این خودکارآمدی مسیر شغلی به‌عنوان پایه و اساس موفقیت در کار به‌حساب می‌آید که می‌تواند روی رفتارهای شغلی افراد بدون در نظر گرفتن مهارت و دانش آن‌ها تأثیرگذار باشد. نسدال[6] و پینتر[7] (2000) به این موضوع اعتقاددارند که خودکارآمدی مسیر شغلی در میان فرهنگ‌های مختلف یک عامل مهم از توانایی‌های فرد به‌حساب می‌آیند که باعث تداوم کاری فرد می‌باشند.

تأثیر عوامل بر خودکارآمدی مسیر شغلی

کاربرد مفهوم خودکارآمدی در روانشناسی : چهار عامل خودباوری تأثیر زیادی بر خودکارآمدی مسیر شغلی دارند. فقدان تجربه‌های گذشته، آموزش‌های جانشینی و مشاهده‌ای ناکافی، عدم وجود مشوق‌های کلامی از دیگران در جامعه مثل معلمین، والدین، همکاران و مشاورین می‌توانند اثر منفی بر خودکارآمدی شغلی داشته باشند (بتز، هاکت، 1981).

علاوه بر این برانگیختگی هیجانات می‌تواند به‌طور مثبت یا منفی بر خودکارآمدی شغلی اثرگذار باشد (باندورا، 1982). به‌طورکلی اگر گذشته‌ی شخص شامل تجارب مثبت و موفقیت‌آمیز باشد که در آن خودکارآمدی شغلی او بالا رفته و تقویت‌شده باشد، سطح انتظارات، اعتمادبه‌نفس و دامنه‌ی عملکرد شغلی او افزایش می‌یابد (سوپر، 1963). همچنین پایین بودن خودکارآمدی شغلی می‌تواند در ارتباط با تجارب منفی چهار عامل خودکارآمدی باشد؛ بنابراین این ضروری به نظر می‌رسد که تجارب مثبت شغلی در رابطه با عوامل خودکارآمدی تقویت گردد تا عقیده به خودکارآمدی افزایش یابد.


[1] Self-Efficacy

[2] Bandura

[3] Career

[4] Super

[5] Anderson

[6] Nesdale

[7] Pinter

شوکت حقدانی-کارشناس ارشد مشاوره.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *