ابراهیم (ع) و اکت

ابراهیم (ع) و اکت : ابراهیم اضطراب و ترسش را قربانی ارزش‌های زندگی‌اش کرد، می‌چینم صبوری از پذیرش ساکت میخ به خاطر عبورش شمایل حضورش مدام بر سرش می‌زنند»[1]

زهره پیرحیاتی

(کاندیدای دکتری روانشناسی دانشگاه تهران)

اسم کتاب «ترس‌ولرز» برایم بسیار وسوسه‌انگیز[2] بود؛ اولین بار پانزده سال پیش نام این کتاب و تا حدودی خلاصه‌ای از ماجرای آن را به‌طور شیوا و شیرین در کتاب «مقدمه‌ای بر اساطیر»[3] خواندم و در حین مطالعه کتاب مذکور بسیار علاقه‌مند و کنجکاو شدم که حتماً کتاب «ترس‌ولرز» را بخوانم نمی‌دانم چه شد قطعاً «زمان» ِ آن فرانرسیده بود که خواندن کتاب را فراموش کردم. حدود پنج سال پیش به‌طور اتفاقی چشمم به کتاب مذکور افتاد و خاطره زیباییِ متن خلاصه‌شده‌ای که خوانده بودم برایم تداعی گشت و بلافاصله کتاب را خریدم و تا توی تاکسی نشستم شروع به خواندن آن نمودم ولی انقدر کتاب را سنگین و پیچیده یافتم که آن را بستم و کمی هم احساس ناراحتی می‌کردم که چرا در درک کتاب عاجز ماندم. کتاب را در قفسه دوم کتابخانه گذاشتم و هرگاه به دنبال کتابی در کتابخانه می‌گشتم نیم‌نگاهی به این کتاب نیز می‌انداختم و چهره «کی‌یرکگور»[4] را هم ورانداز می‌کردم و زیر لب غرولند می‌کردم چرا چنین نوشته‌ای؟!

اسفند سال 97 بود که متوجه شدم «تئاتر ترس‌ولرز» در حال اکران است بلافاصله بلیت رزرو کردم تا تئاتر را از دست ندهم و با خودم گفتم تا زمان اکران بد نیست دوباره نگاهی به کتاب بیندازم. این بار شروع به خواندن کردم، با خواندن هر سطر از کتاب به وجد می‌آمدم و چنان دچار هیجانِ فهم و درک و دریافت کتاب می‌شدم که دوست داشتم کتاب سال‌های سال ادامه یابد و تمام نشود- گویی «زمان» ِ آن رسیده بود- هر پاراگراف را که می‌خواندم کتاب را می‌بستم و غرق در «تجسم و تخیل»[5] رفتار ابراهیم می‌شدم: «ابراهیم باید پسرش را با تمام وجود دوست بدارد؛ وقتی خدا او را از ابراهیم طلب می‌کند باید او را اگر ممکن است بازهم بیشتر دوست بدارد و فقط در این هنگام است که می‌تواند او را قربانی کند زیرا همین عشق او به پسرش است که در تقابل پارادوکسیکال سبب می‌شوند که ابراهیم مطلقاً نتواند خود را برای آدمیان مفهوم کند.»[6].

و بعدازآن از خود می‌پرسیدم چطور چنین رفتاری ممکن است؟ آیا ابراهیم اضطراب نداشته است؟ ابراهیم فرزندش را دوست نداشته است؟ ابراهیم با کدام «نیرو» به انجام امری دست‌زده است که اخلاق آن را رد می‌کند؟ چگونه «ابراهیم امر اخلاقی» را معلق کرده است؟

… ابراهیم برای اجرای آزمون الهی یعنی قربانی کردن فرزندش اسماعیل که در دوران کهولت نصیبش شده بود، سه روز در «راه» بود تا به کوه موریه برسد. به‌راستی چرا این آزمون را در همان‌جا یعنی در چادرش انجام نداد و سه روز طاقت‌فرسا را تا کوه موریه پیمود؟

«اگر ابراهیم در همان‌دم نخستین وحی، فرزندش را در چادر قربانی می‌کرد قطعاً «امر غیراخلاقی» انجام داده بود و مرتکب قتل شده بود؛ ابراهیم باید «مکان و زمان تاریخی» یعنی چادر را ترک می‌کرد تا به زمان و مکانی برسد که به او از طرف خداوند وحی شده بود یعنی کوه موریه»[7] بنابراین ابراهیم نه‌تنها دچار تعلیق امر اخلاقی نگردید بلکه به علت اعتماد و باور و ایمان راستینش از آزمون الهی سربلند بیرون آمد. ایمان راسخ ابراهیم بود که در لحظه بریدن سر اسماعیل، گوسفندی را برایش مهیا می‌سازد؛ به‌درستی که «ابراهیم شهسوار ایمان است».

ابراهیم از پریشانی، عذاب، اضطراب و پارادوکس فرار نکرد؛ با آن‌ها آمیخته نشد (گسلش[8]) بلکه این تجارب را با آغوش باز (پذیرش[9]) پذیرفت، ابراهیم با این پذیرش به آشتی در درون خویش رسیده بود. ابراهیم توانست از هویت‌های خودساخته (فرزندم؛ ادامه‌دهنده‌ی راهم)، فراتر رود (خود مشاهده‌گر[10])؛ ابراهیم توانست با ایمانش (ایمان ابراهیم در زمره‌ی ارزش‌های[11] وی است) به بیداری برسد و با این بیداری به عهد (تعهد[12]) با پروردگارش وفادار بماند و با جدیت فراوان در «راه» ِ موریه قدم بگذارد؛ ابراهیم اضطراب و ترسش را قربانی ارزش‌های زندگی‌اش کرد.

دل

میراث‌دارِ آینه است

به چند صورتِ ناسزا

صدای شکستن نمی‌دهد»[13]


[1]. پازک و سالک ایرانی، محمد پیرحیاتی (مونس)، انتشارات محراب،50.

[2]. «وسوسه به چه معناست؟ معمولاً به چیزی گفته می‌شود که انسان را از ادای تکلیف بازمی‌دارد؛ اما در اینجا وسوسه همانا اخلاق است که ابراهیم زا از عمل به خواست خدا بازمی‌دارد. پس در اینجا تکلیف چیست؟ تکلیف دقیقاً بیان خواست خداست». ترس‌ولرز، سورن کیرکه گور، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، نشر؟ ص؟

[3]. مقدمه‌ای بر اساطیر، محمد پیرحیاتی (مونس)، نشر و پژوهش سهروردی، تهران، 1385.

[4]. کی‌یرکگور فیلسوف مسیحی دانمارکی است که با «وجود، انتخاب و تعهد» فرد سروکار دارد؛ او ملقب پدر اگزیستانسیالیسم است.

[5]. «تجسم و تخیل بار معنایی توست که جابه‌جا می‌شود و از این درک به درک جدیدی نسبت به داشته‌های درونی‌ات می‌رسی نوعی پشتوانه‌ی ارزشمند و اسرارآمیز را می‌چشی و بی‌آنکه سحر و جادویی و یا حتی معجزه‌ای رخ‌داده باشد صاحب اطمینان تجربی و شخصی می‌شوی که از داشتن این دارایی دیگر به دانایی‌ات مثل گذشته دل نخواهی داد». راه حیات، محمد پیرحیاتی (مونس)، انتشارات روزنه، ص 68.

[6]. ترس‌ولرز، سورن کیر که گور، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، نشر نی ص 102.

[7]. مقدمه‌ای بر اساطیر، محمد پیرحیاتی (مونس)، نشر و پژوهش سهروردی، ص 22.

[8]. «گسلش شناختی یعنی جلوگیری از گیر افتادن در دام افکار و احساسات و… تا بتوانیم تماس واقعی بازندگی برقرار کنیم نه در ذهنمان زندگی کنیم.» استعاره، تمرین و تمثیل‌های اکت، زهره پیرحیاتی، انتشارات محراب، ص 21.

[9]. «پذیرش یعنی ایجاد فضای روان‌شناختی وسیع‌تر برای افکار، احساسات، خاطرات و امیال درونی‌مان؛ به‌عبارت‌دیگر به تجربیات درونی‌مان اجازه دهیم بیایند و بروند بدون اینکه بخواهیم آن‌ها را حذف یا کنترل کنیم. البته نکته‌ی حائز اهمیت در امر «پذیرش» این است که گاهی باتحمل مترادف در نظر گرفته می‌شود درصورتی‌که تفاوت بسیار دارند: ازجمله؛ در امر «پذیرش» انتخاب دخالت دارد و ما به‌صورت ارادی آن را در زندگی امان برمی‌گزینیم و همین امر باعث احساس رضایت در ما می‌گردد چراکه به‌جای تمرکز بر رویداد درونی آزارنده (غم، اضطراب، ناامیدی و …) بر زندگی تمرکز می‌کنیم درصورتی‌که تحمل به‌صورت اجباری و غیرارادی است و تمرکز مراجع به رویداد آزارنده است که سبب عدم رضایت مراجع در زندگی است.

یک نکته مهم در امر «پذیرش» این است که کاربرد «پذیرش» برای رویدادهای درونی و به‌نوعی برای دنیای درون نه دنیای بیرون مورداستفاده قرار می‌گیرد.» استعاره، تمرین و تمثیل‌های اکت، زهره پیرحیاتی، انتشارات محراب، ص 21.

[10]. خود به‌عنوان چشم‌انداز یا خود مشاهده‌گر، ماهیت و ذاتش مذهبی نیست، اما با معنویت در ارتباط است. معنویت به این معنا که خود به‌عنوان چشم‌انداز هم در لغت و هم در شکل، ماورایی است و آن تجربه‌ای از خود است که زمینه تمامی تجارب است و هیچ حدومرزی ندارد. (هیز،1998؛ پیرحیاتی،1397).

[11]. ارزش‌ها همان امور مهم در زندگی فرد هستند؛ همان اموری که فرد پای آن‌ها در هر شرایطی ایستادگی می‌کند.

[12]. تمایل و عمل متعهدانه در بافت اکت درواقع به معنای رفتار کردن در جهت یک هدف ارزشمند برای مواجهه با موانع روان‌شناختی است. عمل متعهدانه فرایندی را آغاز می‌کند که در آن این فرایند تبدیل به هدف می‌شود. (هیز و استروسال،1394 مترجم موسوی و پیرجاوید، راهنمای عملی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، انتشارات فراانگیزش.)

[13]. سه بال پرنده، محمد پیرحیاتی (مونس)، مترجم مهدی افشار، انتشارات واژه آرا، ص 104.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *