روند اغواگری قسمت یازدهم کتاب مدل ها : دانیل پسر 24 سالهای است که میخواهد طلسم تنهایی سه سالهاش را بشکند. این اولین باری بود که پس از تنها دوست دختری که تا به حال داشته و سه ساله پیش او با دانیل بهم زده بود، میخواست زنی را اغوا کند.
او به بار رفت و با استیسی شروع به صحبت کرد. دنیل جوری با او صحبت میکرد که انگارفقط یک سوال بی قصد و قرض دربارهی اینکه چرا آقایانی که مست میشوند، دعوا میکنند. استیسی پاسخ میدهد ودنیل این موضوع را با تعدادی مورد عجیب و غریب ادامه میدهد و به زودی او را به خنده میاندازد. اینها جملات و سؤالاتی است كه دانیل از خواندن كتاب دربارهی زنان انتخاب كرد. دانیل مدتی بود که در مورد تاکتیکهای کتاب تمرین میکرد و اخیراً در استفاده از آنها مهارت پیدا کرده بود.
بعد از رو به رویی با تعداد غیرقابل شمار پذیرفته نشدنش توسط خانم ها، بالاخره توانست شماره چند نفرشان را بگیرد و حتی با تعدادی به قرار عاشقانه برود.
او همچنان در طول شب با استیسی درباره موضوعات مقدماتی که با آنها راحت بود صحبت میکند.
او قادر سکوت میانشان را با گفتن جوک هایی که بارها امتحانشان را پس داده بودند بشکند. هر خنده استیسی، یک جور چراغ سبز به حساب می آمد. او دقیقاً بازوی استیسی را جوری لمس میکرد که در کتاب خوانده بود. استیسی نیز او را لمس میکرد و به این معنی بود که استیسی جذب او شده بود.
هفته بعد، بعد از کمی پیغام خنده دار رد و بدل کردن،استیسی بار دیگر برای قرار با دانیل بیرون رفت. دوباره دانیل هر آنچه که از کتاب یادگرفته بود را به نمایش گذاشت. به اشتیاقها و علایق او چسبید، او را از مکانی مجلل به مکان مجللی دیگر برد، سر میز همیشه کنارش مینشست جای این که مقابلش بنشیند، بهانهای برنامه ریزی شده پیدا کرد تا استیسی را به خانهاش ببرد و….
در طول این راه کمی مشکل به وجود آمد اما کم و بیش حرکات دنیل جواب داده بود. به نظر میرسد استیسی واقعاً جذب شده است و زمانی که دانیل سرانجام قوت قلب گرفت تا او را ببوسد، استیسی با اشتیاق جواب بوسه او را داد.
دنیل بسیار مسرور بود. او احساس میکرد ماهها سختکوشی بالاخره درحال جواب دادن است.
روند اغواگری قسمت یازدهم کتاب مدل ها