قسمت چهارم :خودشیفتگی و جبران بیش از حد : پس جواب مثبت است.خودشیفتگی و از حد گذشتن جواب میدهد، اما منجر به تعامل ناخوشایند ، کم عمق و سطحی ، سردردهای مداوم از برخورد با زنانی که شما واقعاً آنها را دوست ندارید احتمالا هیچ وجه اشتراکی با شما ندارند می شود. زنانی که از داشتن رابطه جنسی با شما پشیمان میشوند ودخترانی با احساسات عاطفی ناپایدار که دائماً را آزارتان می دهند.
مثل شنا در قسمت کم عمق استخرمیماند.درست است که شما در حال شنا کردن هستید اما به اندازه ای که در قسمت پرعمق شنا کنید پاداشدریافت نخواهید کرد و همه ی دورتان را نجاست در برگرفته است.
خودشیفتگی در انواع مختلفی دیده می شود اما معمولاً به این نتیجه می رسد: تمرکز روی خواسته ها و تحمیل خواسته های خودتان بر روی دیگران،بیش از حد تسلط داشته باشید و به قدرت خود ببالید.هیچ کدام از اشتباهات خود را قبول نکنید،و ایرادات خود را انکار کنید.برای اشتباهات خودتان دیگران را سرزنش کنید و از حد خود فراتر بروید تا دیگران احساس حقارت کنند و شما احساس بزرگی کنید.
مشکل انسان خودشیفته این است که بدست آوردن آنچه می تواند با وجود آن خودش را تعریف کند را از دیگران می خواهد.
مرد خودشیفته زمانی احساس بی نیازی میکند که با سلطه گری بر فرد دیگری و گرفتن چیزی که به آن نیاز دارد از طریق آنها برسد. در نتیجه او همچنان نیازمند و غیرجذاب است.
برای مثال ، اگر مرد غیر نیازمند با زنی ملاقات کرد که او را رد می کند یا به او علاقه ای ندارد، او فرض بر ایین می گذارد که در این رابطه وضعیت درست وجود نداشته و یا باهم ناسازگار بوده اند.در هردو مورد،او احساس می کند که اتفاق درستی افتاده است و به زندگی اش ادامه میدهد.
اما وقتی مردی خودشیفته رد می شود ، عصبانی شده و صدمه می بیند. او
زن را مقصر می داند که عظمتش را نمی بیند و او را احمق ،خودخواه یا کم عمق خطاب میکند زیرا آن زن حاضر نشده چیزی را که او (در واقع هر مردکه تصادفا با او هم صحبت میکند) میخواهد، به او بدهد.
قسمت چهارم :خودشیفتگی و جبران بیش از حد
ترجمه : فاطمه حیدری
