شب یلدا

نقدی روانکاوانه بر فیلم شب یلدا

درباب خلاصه فیلم :

حامد علی‌رغم علاقه بسیار به همسرش مهناز و فرزندش نازی، آن‌ها را پس از ده سال زندگی مشترک به خارج از کشور می‌فرستد وقتی از فرودگاه بازمی‌گردد، وارد خانه تاریک و خالی‌اش می‌شود از پشت پنجره زندگی جاری بیرون را تماشا می‌کند فقط پرده‌های کلفت را می‌کشد و وارد شب یلدا می‌شود.

 درباب جلسه گفتمان

روایت شب یلدا با تعبیری از تعریف عشق در ساحت روان آدمی آغاز میشود .اقتصاد روان آدمی در گام اول به سمت کسب لذت،دوست داشتن و دوست داشته شدن و درگامی جلوتر به سمت و سوی ماورا لذت و برگشت به وضعیت قبلی یعنی همان کاهش تنش وارضا گام برمیدارد،در تعبیری دیگر لذت وصال تحت تاثیر ماورا آن یعنی فراق قرار می گیرد و جدایی حامد از مهناز در شب یلدا تعریفی از یک عاشقانه میشود که تا مغز استخوان نفوذ میکند.

روایت شب یلدا داستانی شجاعانه ومجذوب کننده دارد که با مفاهیم عمیق روانکاوانه گره خورده است. صحبت های حامد ومهناز در آستانه جدایی از پشت گیت فرودگاه، حائلی چند سانتی که در دنیای روان آدمی حکایت از زبان یا همان مفهومِ دیگری بزرگ را در ساحت روان آدمی دارد که  حامد ومهناز را از هم جدا میکند.

یعنی حکایت همان آرمان شهر مادرکودک که به مدد نام پدر، فرد درساحت نمادین میل ورز میشود و در مقوله ی جنسیت،موضعی مردانه یا زنانه را اتخاذ میکند.

اما مقوله voice (صدا) به عنوان یک سائق جزیی بازگو کننده ی نقش پریا یا همان صدای پشت تلفن در روایت شب یلدا است.پریا در نقش یک صدای پشت تلفن، حامد را میل ورز میکند گویی کلمات در صدای پریا جاری میشوند و حامد را از ساحت خیال و تصویرهای به دیوار آویخته شده ی مهناز به ساحت زبانی هدایت میکنند.

پریا در سکانسی به مفهوم سوژه گزاره و سوژه بیان در دنیای روانکاوی هم اشاره می کند.در تبیین سوژه گزاره آنجایی که به حامد میگوید تو گذشته را دنبال میکنی ،سوژه گزاره (یا سوژه گفتار) من اول شخص است که با عبارات روانکاوانه، می تواند معادل با ایگو به کار رود و به سوژه ای که به برای خود و دیگری پدیدار می شود باز می گردد.

پریا در ادامه می گوید اما بعد گذشته میاد دنبالت این یعنی همان مفهوم سوژه بیان که می تواند به عنوان سوژه ناخودآگاه درک شود.

سوژه ای که از درون گفتار، از خلالِ دال ها بیرون آمده و در تقابل با سوژه گزاره قرار میگیرد و به این مقهوم لکانی که حضور ناخودآگاه که در مکانِ دیگریِ بزرگ جای گرفته و در خلال هرگفتار و بیانی می تواند دریافته شود ارجاع میابد.

در صحنه ای که آیینه میشکند و خون حامد برروی تابلوی مهناز جاری میشود حکایت از گسسته شدن بعد خیالی و پاره پاره شدن ابژه را دارد و به نوعی بازنمایانگر اختگیست تا آخرین صحنه که خون پریا بر نقاشی حامد حک می‌شود و ماتریس میل حامد دوباره شکل و شمایلی دیگر میگیرد در بیانی دیگر عاشقانه حامد پایان نمی‌یابد بلکه مسیری تازه در پیش می‌گیرد.

مهناز برای سوالش که به راستی چه میخواهد ؟راهی غربت و پناهندگی میشود درحالی که خوشبختی حتی درغربت و ارضای آرزویش هم محقق نمیشودوارمغانش چیزی جز درهم آشفتگی بیشتر برایش نیست.

درتعبیری روانکاوانه یک جنسیت زنانه درپی فالوس  است چرا که این  بعد خیالیِ رشک آلت مردی اغلب به صورت مــیل به داشتن فرزند پسر و تمایل زنان به حاملگی و یا تــصاحب یک مرد ابراز میشود شاید به راستی اگر یک زن بداند که چه میخواهد به دنبال تجربه مادری نباشد.

حامد و مهناز هردو تجربه عشق را از سرمیگذرانند اما حکایت همان حرف حامد که عشق را به دورت بگردم تعبیر میکند حامد در عاشقانه خود حول ابژه یا همان تصویرهایی که از مهناز ساخته می گردد در حالی که مهناز هم این دورت بگردم را با تصویرهایی که از عشق و خوشبختی در خارج از مرزهای ایران ساخته تجربه میکند.

حتی در سکانسی حامد به مهناز اصرار میکند تا عبارت دوستت دارم را از زبان او بشنود تا آنچه که از فانتزی عشق ساخته برسرش آوار نشود.

درساحت روان آدمی کلمات به مصداق اموال و دارایی های روانی فرد محسوب میشوند و هر درخواستی یک درخواست عشق محسوب میشود یعنی مصداق کلمات پریا پشت تلفن که به حامد می گوید غم هایت دارایی هایت هستند با کسی درمیانشان نگذار و آن ها را باکسی تقسیم نکن.

اما روایت فیلم شب یلدا آنجایی که حامد به سیگار پناه میبرد حکایت از همان سائق دهانی و بازیابی سینه مادر را هم دارد چرا که یک کودک بزرگترین ترومای روانی خود را با ازشیرگرفته شدن و درتعبیری دیگر با اولین جدایی خود از مادر تجربه میکند اگر این تجربه در شمایل مصرف شیرخشک باشد این تروما برای کودک زودرس تر هم میشود اما در نهایت در تجربه این جدایی هرکسی کو دورماند از اصل خویش.بازجوید روزگار وصل خویش.

اما حامد در تجربه ادراک تنهایی خود کلمات خواهرش مبتنی براینکه مامان گفت اگه من بمیرم و حامد دیر برسه نکنه غصه بخوره او را محکوم به احساس گناه به طور ناهشیار در ساحت روانش میکند.

اینجاست که میتوان به تبیین واژه روانکاونه act عملی که در کلام مسبب احساس گناه میشود( کلماتی و تعابیری از این جنس که عمل خودارضایی گناه است و …) و action که تنها اشاره به عمل و کنشی را دارد اشاره کرد.

اما کنش حامد درعشق موضعی هیستریک و زنانه و با بزرگنمایی بعد خیالی و تصویر بود همانجایی که مادرش به او میگوید حامد توهم حامله ای (به مصداق تصوری ازفالوس)اما این بچه را کورتاژ کن و وجهه ای دیگر از این عشق راببین کل روایت شب یلدا جدایی حامد از مهناز در رخدادی عاشقانه بود به تعبیر جمله یی که میگوید:مردی زنی را دوست دارد او را نمی خواهد اما مادرش را می کشد.

اما درنهایت و بقول فروید در تمام رخدادها و تعابیر دردناک از جنس حقیقت، خندیدن یک مکانیسم دفاعی والایش یافته محسوب میشود که می تواند بساطی را مهیا کند تا به تمام تعابیر دردناک وحقیقت های تحلیل فیلم شب یلدا یکسره خندید.

دانلود این مطلب از شماره 51 ماهنامه تخصصی روانشناسی روان بنه

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *