آیا CBT همان درمان طلایی است که به دنبال آن هستید؟

استانداردترین درمان روانشناختی چیست؟

شهلا صمیمی- کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

به عنوان یک درمانگر که با طیف وسیعی از مراجعین کار کرده است، از ایده ها و روشهای زیادی برای کمک به مراجعانم استفاده می کنم. تلاش من همواره بر این بوده است که هیچ رویکردی را ایده آل و درمان همه مشکلات ندانم و هیچ رویکرد دیگری را کم ارزش نکنم و در مورد هر نظریه تا جایی که می توانم از کتابها، اساتید و دیگر همکارانم یاد بگیرم.

طبق آمارها، 50 درصد افرادی که به مشاور مراجعه می کنند بهتر می شوند بنابراین با توجه به این عدد، نمیتوان هیچ استایل درمانی را به عنوان روشی دانست که به همه مشکلات پاسخ می دهد. ما روانشناسان همواره تلاش خود را میکنیم تا حداکثر کمک را به مراجعینمان بکنیم اما موارد شکست زیادی هم داریم.

بخاطر سابقه کارم در رشته روانشناسی، زمانی که کسی از یک گرایش و مکتب روانشناسی بعنوان درمان طلایی و راه حلی برای همه مشکلات نام می برد نگران می شوم. با توجه به اینکه رواندرمانی-اگر از زمان فروید هم در نظر بگیریم- تنها 120 سال قدمت دارد، طبیعی است که هنوز نقاط ناشناخته زیادی در این زمینه وجود داشته باشد و مطالب زیادی از چشم روانشناسان دور مانده باشد. بنابراین نمی توان به سادگی ادعا کرد رویکردی وجود دارد که همه مسائل و مشکلات بشر را درمان میکند.

اما ادعاها…

با این وجود، کسانی در مکتب CBT ادعا میکنند که این روش قادر به درمان هر نوع اختلال و مشکلی ست و همین ادعا مردم را برای انتخاب کردن روانشناس و مکتب درمانی مردد میکند. کسی نمیتواند مراجعی که از سر نیاز به دنبال روانشناس خوب می گردد را بخاطر این ادعا سرزنش کند چرا که آن شخص دوست دارد در درون خود باور کند برای مشکلش یک راه حل طلایی وجود دارد که در دستان فردی دیگر قرار دارد. اما بعنوان افرادی که در جامعه روانشناسی فعالیت می کنیم باید از خود بپرسیم آیا می توان به صرف تبلیغات به افراد اجازه داد با این ادعاها وارد بازار کار شوند؟ برای چنین ادعایی چه منابعی لازم است؟

آیا CBT درمانی با استانداردهای طلایی است؟

در 50 سالی که این رویکرد کشف شده، به عنوان یک رویکرد با استانداردهای طلایی  مشهور شده است.بنظر می رسد CBT اولین روش مداخله برای افرادی است که مشکلات عاطفی و یا فیزیکی دارند. بسیاری از روانپزشکان و حتی عموم جامعه زمانی که صحبت به ارجاع دادن فردی به اتاق درمان می شود به دنبال درمانگران CBT می گردند و به رویکردهای سیستماتیک و یا روانکاوی باور ندارند.

بررسی ها نشان می دهد موجی در جامعه روانشناسی به راه افتاده که درمان را از نوع التقاطی و یا حتی اختصاص روشهای درمانی با توجه به نوع مشکل مراجع، به سمت استفاده تنها از درمانهای شناختی-رفتاری برای هر مشکل و اختلالی برده و مسیر درمان همه اختلالها را از این روش می دانند. شکی نیست که تاکنون افراد زیادی از این رویکرد بهره برده اند اما آیا با این استدلال می توان این روش را یک روش طلایی برای همه مشکلات دانست؟ آیا تحقیقات هم از این ادعا حمایت می کنند؟

لیچسرنینگ و و شدلر در سال 2018 مقاله ای منتشر کردند که در آن اثر CBT را با چند روش دیگر به روش بررسی پژوهش های قبلی سنجیدند که نتایج آن به شرح زیر بود:

در برابر پلاسیبو:

در فضای بالینی، تاثیر CBT از پلاسیبو بیشتر است اما نه به میزان معناداری که بتوان به آن تکیه کرد.در زندگی عادی و روزمره افراد تاثیر CBT به اندازه قرص شکری است که به عنوان دارو به آنها داده شود.

در مقایسه با گروه کنترل:

تحقیقات نشان دادند CBT تنها برتری اندکی نسبت به شرایط کنترلی دارد که در آزمایش رعایت شده است.در این آزمایش یک گروه درمان CBT دریافت کرده و یک گروه در لیست انتظار باقی مانده بودند. برتری افرادی که درمان را دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل به میزان بسیار اندکی بود.

نرخ بازگشت:

به استناد همین پژوهش، تنها 25% افراد حاضر در پژوهش، بازگشت اختلال را تجربه نکردند.

در مقایسه با درمانهای دیگر:

هیچ تحقیقی وجود نداشت که ثابت کند CBT برتری خاصی نسبت به درمانهای دیگر روانشناختی دارد.

تاثیرات کوتاه مدت:

این پژوهش نشان داد تقریبا 50% افرادی که تحت درمان CBT بوده اند، 6 ماه تا 1 سال بعد دوباره به دلیل بازگشت همان مشکل به دنبال درمان میگشتند.به عبارتی این درمان در کوتاه مدت پاسخدهی خوبی داشته ولی کمکی به رفع مشکلات فرد در طولانی مدت نکرده است.

در طول دهه ها هیچ افزایش چشم گیری در نرخ درمانها وجود نداشته است:CBT از زمان شروع به فعالیت تا امروز، تغییری در میزان بهبود اختلالات مختلف نشان نداده است.

با تکیه بر این اطلاعات باید از خود بپرسید چرا شخصی ممکن است CBT را یک درمان طلایی بداند؟ طبق پژوهش های پیشین CBT هیچ سندی برای بهتر بودن نسبت به درمانهای دیگر ندارد.دانستن این اطلاعات برای هرکسی که به دنبال ارجاع شخصی به سی بی تی، ورود به زمینه سی بی تی و یا درمانجویی که به دنبال روش درمان مناسب میگردد ضروری ست.

حتی به عنوان درمانگر گرایش های دیگر، این اطلاعات را می توان به درمانجویانی داد که از سی بی تی شکست خورده اند و خود را برای این شکست سرزنش میکنند.

جمع بندی

هیچ رویکردی در روانشناسی نمی تواند ادعای این را داشته باشد که در درمان همه مشکلات موثر است. می توان گفت بین درمانهای مختلف و میزان تاثیرگذاری آنها تعادلی برقرار است و هیچکدام برتری خاصی به دیگری ندارد. با این وجود چرا افراد زیادی به CBT ارجاع داده می شوند؟ چرا CBT بصورت یک فرهنگ درآمده که ادعای تاثیرگذاری بیش از اندازه دارد؟

باید دانست مراجعین امروزه نسبت به گذشته دانش بیشتری دارند و در پی صحت و سقم ادعاهای روانشناسان در مورد روش درمانی اتخاذ شده شان بر می آیند و ما بعنوان روانشناس باید با دقت بیشتری نسبت به تاثیرگذاری کار خود صحبت کنیم.

بدون در نظر گرفتن محدودیت ها و قابلیتهای CBT احتمال اینکه درمانهای مناسب دیگر را ندیده بگیریم بالا میرود و حتی ممکن است در جایی که CBT پاسخگو نیست، به دلیل باور عجیبی که به آن داریم خود را سرزنش کنیم که درمانگر خوبی نبودیم، درصورتی که درمانی که انتخاب کردیم نادرست بوده است.

وقتی به مراجع باور «طلایی بودن درمان سی بی تی» القا شده باشد، زمانی که از آن نتیجه نگیرد با خود می گوید:«هیچ درمانی برای من کارساز نیست» در حالی که تنها یک روش درمانی روی او جواب نداده که حتی ممکن است انتخاب نادرستی نیز بوده باشد.

از دید من جامعه روانشناسی باید به سمتی برود که درک کند سی بی تی به رغم کمک کننده بودن، مانند همه درمانهای دیگر محدودیتهای خود را دارد.

منابع:

Leichsenring, F., Abbass, A., Hilsenroth, M. J., Luyten, P., Munder, T., Rabung, S., & Steinert, C. (2018). “Gold standards,” plurality and monocultures: The need for diversity in psychotherapy. Frontiers in Psychiatry, 9, 1-7.Shedler, J. (2018). Where is the evidence for “evidence-based” therapy? Psychiatric Clinics of North America, 41, 319-329.

 

 

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *