زبان پریشی

بیماری که کلامش را فراموش کرد

آفازیا یا زبان پریشی-قسمت پایانی

صدرا بهبود منش، کارشناس ارشد علوم شناختی

همان‌طور که گفته شد ارزیابی آفازیا با آزمون نوشتن آغاز می‌شود. درواقع اگر بیمار این آزمون را به‌طور صحیح انجام داد، احتمالاً زبان پریش نیست و می‌توان آزمون را متوقف کرد. در مرحله بعد اختلال در آزمون تکرار نشان‌دهنده آفازیای مرکزی است زیرا در این زبان پریشی‌ها نواحی مرکزی گفتار که در اطراف شیار سیلویوس متمرکزشده‌اند دچار آسیب می‌گردد. آفازی های پیرامرکزی در اثر ضایعات ایجادشده در اطراف نواحی مرکزی تکلم ایجاد می‌شوند و لذا تکرار خوب است.

بیمارانی که غیرسلیس تکلم می‌کنند و زبان پریشی مرکزی دارند اگر درک مطلب سالم باشد به زبان پریشی بیانی و اگر درک مطلب مختل باشد به زبان پریشی سرتاسری مبتلا هستند. بیمارانی که غیرسلیس تکلم می‌کنند و دچار زبان پریشی پیرامرکزی اند اگر درک مطلب سالم باشد به ایزولاسیون مبتلا هستند و اگر درک مطلب مختل باشد دچار زبان پریشی حرکتی ترنس کورتیکال اند.

بیماران با تکلم سلیس با زبان پریشی مرکزی اگر درک مطلب مختل باشد دچار زبان پریشی دریافتی و اگر درک مطلب سالم باشد دچار زبان پریشی هدایتی هستند. بیماران با زبان پریشی پیرامرکزی نیز، اگر درک مطلب سالم باشد زبان پریشی نامیدن دارند و اگر درک مطلب مختل باشد زبان پریشی حسی ترنس کورتیکال دارند. نامیدن در زبان پریشی‌های پیرامرکزی بیشتر از زبان پریشی‌های مرکزی مختل می‌شود. لذا آزمون نامیدن می‌تواند تشخیص زبان پریشی مرکزی یا پیرامرکزی را که از آزمون تکرار به‌دست‌آمده است، تائید کند.

ابزارهای اندازه‌گیری

تست‌ها با 3 نقش مورداستفاده قرار مي‌گيرند:

  1. مشخص كردن شدت آفازي
  2. تحليل نور و سايكولوژيك ضعف بيمار به‌عنوان پايه و اساس برنامه درماني وي
  3. تحليل تأثير آفازیا بر روي عملكرد ارتباطي فرد

نوعاً ابزارهای غربالگری به‌منظور تکمیل تست‌های عصب روان‌شناختی به کار گرفته می‌شوند. این تست‌ها نمی‌توانند بین انواع آفازی تمایز گذارند.

تست غربالگری هالستید (1984)

این تست شامل یک مجموعه فعالیت‌هایی است که آزمودنی باید انجام دهد نظیر شناسایی اعداد و حروف، خواندن و نوشتن، اسپل کردن کلمات ساده، تلفظ و فهم زبان گفتاری، شناسایی بخش‌های بدن، تفاوت گذاشتن بین راست و چپ، کپی‌برداری از شکل‌های هندسی.

تست توکن

یک تست ساده دارای حداقل مواد تشکیل‌دهنده. این تست نیازمند به گذراندن 4 پایه تحصیلی ابتدایی است (گلدمن،1990). این تست نسبت به بیماران مبتلابه زبان پریشی که از طریق مشاهده چندان قابل‌تشخیص نیستند حساس است. این تست شامل 20 نشانه است. تمایز گذاری در شکل (مربع در برابر دایره)، اندازه (بزرگ در برابر کوچک) و رنگ (قرمز، زرد، سبز، آبی و سفید) را دربرمی گیرد. تست دارای 62 بخش است. هرکدام از بخش‌ها نیازمند دست‌کاری یا توجه به تعداد زیادی شکل می‌باشند. شخص مورد امتحان بايد با اشاره امتحان گيرنده به اشكال اشاره كند. شکل کوتاه آن شامل 39 سؤال توسط اسپیرن و بنتون (1969) ارائه‌شده است.

تست تشخیصی بوستون

مورداستفاده‌ترین تست در تشخيص آفازي است. این تست به 3 منظور تهیه‌شده است: 1) تشخیص نوع زبان پریشی، 2) اندازه‌گیری سطح عملکردی و 3) ارزیابی جامع از توانایی‌های بیمار در همه زمینه‌ها به‌منظور کمک به درمان. این تست شامل 5 بخش است (مکالمه، فهم شنیداری، بیانات دهانی، فهم زبان شنیداری و نوشتن). این تست برای کیفیت جنبه‌های مختلف برونداد گفتاری دارای مقیاس‌هایی است.

آزمون تشخیص آفازیا

ایسنسون معتقد است که این بررسی متخصصین را کمک می‌کند تا نسبت به نقاط قوت و ضعف بیماران آگاه گردند. تغییر در نمرات تست در بازاجرایی، پیش‌بینی کننده بهبودی و روش مناسبی در ارزیابی طرح درمان است. این تست به دو بخش رسپتیو (دریافتی) و اکسپرسیو (بیانی) تقسیم می‌شود، در هریک از این بخش‌ها نیز خرده آزمون‌ها به دو قسمت ساده و دشوار تقسیم‌شده‌اند.

تست توانایی‌های ارتباطی در زندگی روزمره (هالند،1980)

این تست بررسی می‌کند چگونه بیماران می‌توانند فعالیت‌های زندگی را مدیریت کنند. تست دارای 68 آیتم است. این آیتم‌ها از آسیب‌های رفتاری نمونه‌برداری می‌کنند نظیر، فعالیت گفتاری، به‌کارگیری زمینه و ظرفیت شرکت در ایفای نقش.

از تست‌های ارزیابی دیگر، تست زبان پريشي آكن است که مهارت‌های محدودتري را مي‌سنجد اما به لحاظ روان‌سنجی برتر است. تست زبان پريشي فرنچاي براي استفاده غير متخصصين طراحی‌شده است. يك تست بسيار دقيق ديگر براي ارزيابي آفازي پالپا است؛ و تست آمراستردام مهارت‌های ارتباطي فرد آفازيك را مي‌سنجد.

درمان اختلال آفازیا

زبان پریشی که نتیجه آسیب مغزی است ممکن است دائمی یا قابل‌بهبود باشد. پس از سکته یا ضربه شدید به سر، زبان پریشی ایجادشده در بسیاری از موارد کم‌کم کاهش می‌یابد و حتی در برخی موارد کاملاً از بین می‌رود. بهبود زبان پریشی که به علت آسیب نواحی زیر قشری باشد محتمل‌تر است تا بهبود زبان پریشی که به علت آسیب نواحی قشری ایجادشده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهند که پیش‌آگهی برای آفازی اکتسابی در کودکان در مقایسه با بزرگ‌سالان بهتر است، به‌طوری‌که کودکان بهبودی سریع‌تر و کامل‌تری را نشان می‌دهند. عواملی که بر پیش‌آگهی زبان پریشی در دوران کودکی تأثیرگذار می‌باشند عبارت‌اند از سن شروع، علت، شدت، دوجانبه بودن آسیب و نوع زبان پریشی.

طبق یافته‌های پژوهشگران این متغیرها اغلب در ارتباط با یکدیگر هستند و پیامد درنتیجه‌ی تعامل تعدادی از این عوامل، تعیین می‌شود.

اگر در اوایل دوران کودکی نیمکره چپ آسیب ببیند، نیمکره راست می‌تواند تااندازه‌ای کارکردهای طبیعی نیم‌کره چپ را جبران کند. پس از آسیب به نیمکره چپ، تکلم کودکان آسیب‌دیده بهتر از تکلم بزرگ‌سالان آسیب‌دیده بهبود می‌یابد اما توانایی‌های بینایی و فضایی آن‌ها به‌خوبی افراد طبیعی رشد نمی‌کنند.

گفتار درمانگران به بیماران زبان پریش کمک می‌کنند تا مهارت‌های زبانی را که این بیماران از دست داده‌اند بازیابند و مهارت‌های زبانی دیگر را بیاموزند. اگرچه توافق کلی این است که اگر بیماران زبان پریش سریع درمان شوند بهتر بهبود می‌یابند، اما گفتاردرمانی حتی چندین سال پس از سکته مغزی یا جراحی برای بیماران مفید است.

آفازيا يك بيماري مزمن است كه شدت اوليه آن پیش‌بینی كننده قوي نتيجه است. يك تحقيق طولي از 119 بيمار آفازيك نشان داد. كه 43% آن‌ها هنوز پس از گذشت 18 ماه زبان پريشي قابل‌توجهی داشتند و اين در حالي است كه فقط 24% بهبودیافته بودند. واضح است كه درمان نياز به واكنش به مشكلات بلندمدت دارد. در پژوهشی به‌منظور تعیین نرخ و وسعت بهبودی در انواع آفازیا بعد از درمان، نتایج نشان داد بیماران مبتلابه آفازی بروکا بیشترین افزایش و بالاترین نمرات را در مقیاس وسترن در مقایسه با زبان پریشی ورنیکه و کلی طی 6 ماه داشتند. در مقابل مبتلایان به زبان پریشی ورنیکه، نامی و رسانشی پایین‌ترین نرخ بهبودی را از خط پایه نشان دادند.

تعيين اهداف در درمان آفازيا

تعيين اهداف در درمان آفازيا بهتر است با فرد بيمار شروع شود:

  • در چه ارتباطي تلاش مي‌كنند و با چه مشكلاتي مواجه هستند؟‌
  • تمايل دارند قادر به انجام چه‌کارهایی باشند؟
  • چه چيزي را به‌عنوان مهارت‌های اصلي خود مي‌بينند؟

نظرات سرپرستان نيز ضروري است. براي مثال در مورد اينكه چه چيزي بيشتر از همه ارتباط را مختل می‌کند و يا این‌که چه استراتژي‌هايي توسط فرد بيمار يا خانواده و دوستانش اتخاذ مي‌شود. با استفاده از اين سؤالات، درمانگر و فرد آفازيك به اهداف احتمالي براي مداخله توجه مي‌كنند و ارزيابي در سايه اين اهداف تعيين مي‌گردد هدف تشخيص موانعي است كه بر سر راه اهداف و مهارت‌های مفيد وجود دارد. اين تحقيقات نه‌تنها شامل زبان فرد بيمار است بلكه ارزيابي محيط اطراف وي و هر آنچه با او در ارتباط است را نيز در برمی‌گیرد. در انتها بايد به اهدافي دست‌یافت كه واقع‌گرایانه، قابل‌اندازه‌گیری و سودمند براي ارتباطات روزانه بيمار باشند.

مثال

مطالعه موردي فيليپ (84 ساله): به دليل ضربهاي كه 5 سال پيش به سرش خورده بود، دچار بيماري آفازيا جارگون گويي (زبان نامفهوم) بود. درمان قبلي وي با هدف تقويت گفتارش پيشرفت چشمگيري نداشت. فيليپ با همسرش فلوري زندگي می‌کرد و ارتباط اجتماعي كمي داشت. طي جلسه اول فلوري اظهار كرد كه گفتن هر چيزي به فيليپ مانند كابوس می‌ماند. او مجبور است كه هر مطلبي را چند بار تكرار كند و حتي پس‌ازآن نمی‌تواند مطمئن باشد كه فيليپ متوجه شده است. توافق شد درمان در جهت كاهش مشكلات ارتباطي در خانه پيش برد.

هدف ارزيابي، تشخيص مشكلات داده ورودي فيليپ بود.

به‌عنوان‌مثال استفاده از آزمون‌هایی براي تمييز كلمات از يكديگر و درك مطلب. از ارزيابي تعاملي نيز براي تشخيص اينكه تعامل فيليپ و فلوري چگونه است استفاده گرديد. به فلوري تعدادي سؤال نوشته‌شده داده شد تا آن‌ها را به فيليپ انتقال دهد و به او اجازه داده شد تا از هر روشي كه تمايل دارد استفاده كند، از جلسه فیلم‌برداری و سپس آناليز شد. در زير به يافته‌هاي اصلي اين ارزيابي اشاره‌شده است.

ورودي شنيداري فيليپ به‌شدت آسیب‌دیده است. اگرچه او می‌توانست بين اصوات محيطي تفاوت قائل شود، در تشخيص، تمييز و درک كلمات گفته‌شده مشكل داشت. در خواندن بسيار بهتر عمل می‌کرد. براي مثال او ميتوانست كلمات را به تصويرشان متصل كند و اين در حالي است كه اگر كلمات را براي او می‌خواندند از عهده انجام اين تكليف برنمی‌آمد. ارزيابي تعاملي وجود مشكل در ارتباط را تأييد كرد. فلوري براي كمك به فيليپ تلاش می‌کرد. براي مثال با تكرار كلمات و عبارات، اما وي اغلب با شكست مواجه ميشد و فلوري عليرغم توانايي فيليپ در خواندن به‌ندرت چيزي را می‌نوشت.

اهداف درمان در سايه اين يافتهها تعيين گرديد. تقويت فيليپ در تمييز اصوات گفتاري، حداقل در هر كلمه به‌تنهایی باعث می‌شد به او در درك كلمات گفتاري و بهبود رابطه در خانه كمك کند. براي تغيير ارتباط فلوري و فيليپ، به او گفته شد كه از نوشتن بيشتر استفاده كند. اين خود به كاهش موانع در ارتباط و تبادل كارآمد و لذت‌بخش كمك می‌کرد.

درمان مشكلات درك معني كلمات

اين درمان ممكن است به كاهش مشكلات ناشي از عدم درك كمك كند. يك رويكرد به‌طور مستقيم به تقويت پردازش داده‌هاي ورودي بيمار كمك می‌کند. ديگري در پي تغيير رفتارهاي افرادي است كه در محيط پيرامون فرد بيمار قرار دارند.

الف) رويكردهاي درمان مستقيم

  1. درمان براي تقويت قدرت تمييز دادن اصوات كلمات (موريس، 1996): برخي از مشكلات درك معني از عدم توانايي در تمييز دادن اصوات ناشي می‌شوند. چنين افرادي در تمامي تكليف شنيداري از قبيل تكرار و به‌خصوص تمييز جفت‌های كه كمترين تفاوت را باهم دارند از قبيل bat, cat مشكل دارند. بيماراني كه از این مشكل رنج مي‌برند می‌توانند از نشانه‌هاي بصري از قبيل لب‌خوانی استفاده كنند. هدف اين درمان كه به‌وسیله موريس ارائه گرديد تقويت تمييز دادن با استفاده از تكاليف مربوط به جفت‌ها و نشانه‌هاي لب‌خوانی است. پس از درمان شركت‌كننده‌ها بهبود نشان دادند (براي مثال در تكرار كلمات اما نه در درك مفهوم). يك رويكرد مشابه نيز توسط منتا ارائه گرديد اما دوباره نتايج ناامیدکننده بود. تا به امروز تمامي مطالعات انجام‌شده در اين زمينه با مشكل همراه بوده و اگر پيشرفتي در تمييز اصوات گفتاري به وجود آمده در درك مفهوم تأثيري نداشته است.

مثال‌هایی درباره تكاليف درمان براي تمييز اصوات گفتاري

  • وصل كردن لغات گفتاري به نوشتاري: به بيمار آفازيك يك كلمه نوشته‌شده نشان داده ميشود (براي مثال Car)، درمانگر كلمهاي كه يا عيناً همان كلمه نوشته‌شده است و يا با كمترين تفاوت (براي مثال Tar) مي‌‌خواند. بيمار آفازيك بايد نشان دهد كه آيا كلمه خوانده‌شده همان كلمه نوشته‌شده است يا خير.
  • به بيمار آفازيك چند كلمه هم‌قافیه نوشته‌شده داده ميشود. براي مثال (car, par, tar) درمانگر يك كلمه را ميخواند و بيمار بايد آن را در ميان كلمات نوشته‌شده پيدا كند.
  • وصل كردن اصوات به حروف: به فرد آفازيك يك چند حرف نوشته‌شده داده ميشود. براي مثال T,K,B. درمانگر يك صوت را ميخواند و بيمار بايد همتاي آن را در حروف نوشته‌شده پيدا كند.
  • درمان براي تقويت پردازش معنايي: به نظر مي‌رسد برخي از مشكلات درك معني ناشي اختلال معنايي باشد كه به‌وسیله درك معني ضعيف در گفتار، نوشتار و همچنين مشكلات مشابه در توليد مشخص می‌شوند. در اين موارد رويكرد معنايي مانند وصل كردن تصاوير به كلمات، طبقه‌بندی كلمات و تصاوير و تكاليف انجمن كلمات مفيد به نظر مي‌رسد. اين رويكرد توسط گريسون ارائه گرديد. در مرحله بعدي درمان شنيداري و معنايي تلفيق می‌شوند. براي مثال اين بار فرد بيمار بايد كلمات خوانده‌شده را به تصاوير وصل كند.

ب) رويكرد غیرمستقیم در درمان درك مفهوم

هدف درمان‌های غیرمستقیم آموزش دوستان و خانواده درباره مشكلات فرد آفازيك و كمك به آن‌ها در جهت ارتباط بهتر با بيمار است. رويكرد مانتا مثال خوبي براي اين مسئله است. فيليپ درك خواندني بهتري نسبت به درك شنيداري داشت. عليرغم اين مسئله همسرش فلوري به‌ندرت چيزي براي او مي‌نوشت و اگر هم اين كار را می‌کرد از جملات بلند كه فهميدن آن براي فيليپ سخت بود استفاده می‌کرد. درمان چگونگي ساده كردن اطلاعات، استفاده از استراتژي‌هايي نظير قطعه‌قطعه كردن اطلاعات و نوشتن كلمات كليدي را نشان داد.

درمان مشكلات توليد

يكي از مشكلات رايج، نام فراموشي (آنومی) يا نقص در كلمه يابي است. تحقيق نشان داده‌اند كه كلمه يابي مي‌تواند به دلايل متعددي دچار نقص شده باشد و درمان بايد مناسب با هر فرد طراحي شود. يافته مهم ديگر اين است كه نام فراموشي معمولاً درنتیجه مشكلات دسترسي است تا فقدان كلمه. تحقيقات نشان داده‌اند كه فرد بيمار ممكن است به يك كلمه در يك موقعيت دست پيدا كند اما به همان حكم در موقعيت ديگر نه همچنين بيمار آفازيك مي‌تواند از نشانه‌ها مانند صداي اول كلمه (نشانه واج‌شناختی) و يا اطلاعاتي درباره معني آن (نشانه‌هاي معنايي) استفاده كند.

درمان كلمه يابي:

يكي از برنامه‌هاي معمول درمان كلمه يابي شامل تمرين مكرر با يك گروه از كلمات است. اين كلمات به‌وسیله ارتباط بينشان انتخاب می‌شوند. براي مثال اين كلمات ممكن است بر اساس علائق خاص و يا اهداف زندگي انتخاب شدند. گروه دوم كلمات كه گروه كنترل مي‌باشند ممكن است آزموده شوند اما درمان نمي‌شوند. محتواي درمان، بيانگر مهارت‌ها و ضعف‌های فرد است. براي مثال زماني از رويكرد معنايي استفاده مي‌شود كه به نظر برسد مشكلات معنايي وجود دارد و يا به نظر برسد نشانه‌هاي معنايي راه دسترسي به كلمات هستند برنامه بايد مداوم باشد حداقل 2 جلسه در هفته. پس‌ازاین مرحله نگهداري كلمات به‌وسیله ارزيابي ناميدن تصوير آزموده مي‌شود بعد از يك مكث اين مرحله دوباره براي پي بردن به اين موضوع كه آيا مطالب ياد داده‌شده، نگهداري شده‌اند يا خير اجرا مي‌گردد.

رويكردهاي معنايي:

تكاليف معنايي در پي اين هستند كه فرد بيمار به معني كلمات واكنش نشان دهد و بر اين فرض استوار هستند كه تقويت پردازش معنايي مي‌تواند به راحت‌تر يافتن كلمات كمك كند. تعداد بسياري از مطالعات نشان داده‌اند كه انجام مكرر چنين تكاليفي، به تقويت كلمات درمان شده و نگهداري آن‌ها كمك می‌کند. بيشترين نتايج زماني حاصل مي‌شود كه تكاليف معنايي با شكل كلمه تلفيق شود. فرد آفازيك بايد كلمه هدف را ببيند و سپس درباره معني آن بیندیشد.

مثال‌هایی از تكاليف معنايي براي كمك به يافتن كلمه:

  • وصل كردن تصوير به لغت: به بيمار يك تصوير به همراه 5 كلمه نوشته‌شده داده ميشود (يك كلمه هدف، 2 كلمه بامعنایی مشابه و 2 كلمه با شكل مشابه) براي مثال تصوير يك تلويزيون به همراه كلمات تلويزيون، راديو، كامپيوتر، تلسكوپ و تلفن. فرد بيمار بايد كلمهاي را كه مربوط به تصوير است انتخاب و آن را بلند بخواند.
  • سؤالات معنايي: بيمار يك سؤال درباره هر كلمه هدف كه مستلزم پاسخ بلي يا خير است ميشنود. براي مثال آيا ماکروویو براي پختن غذا استفاده می‌شود، آيا ماکروویو براي شستن استفاده ميشود؟
  • انجمنهاي معنايي: كلمه هدف در وسط يك كاغذ و در اطراف آن كلمات مربوط و غير مربوط به كلمه هدف نوشته می‌شوند، بيمار بايد كلمات مرتبط را انتخاب و دليل اين انتخاب را توضيح دهد. براي مثال كلمه هدف: خودرو و كلمات براي انتخاب: پارافين، گاراژ، پايدار، چرخ، مايكروسافت.
  • درمان واج‌شناختی: درمان‌هاي واج‌شناختی بر اين فرض استوار هستند كه خواص واجي يك كلمه راه دستيابي به آن كلمه است. تكاليف شامل ناميدن مكرر كلمه با استفاده از نشانه‌هاي واج‌شناسی است. اين نوع درمان‌ها می‌توانند دستيابي به كلمات را تقويت و بر نگهداري آن‌ها تأثير بگذارند.

مثال

گيليان آفازياي جارگون (سخن نامفهوم) به همراه گفتار غیرقابل درك و مشكلات شديد يافتن كلمه داشت. در درمان او اولويت با صحبت كردن بود. به نظر می‌رسید مشكلات صحبت كردن او ناشي از اختلال دسترسي واج‌شناختی باشد. درك او خوب بود و مي‌توانست با استفاده از نشانه‌هاي واج‌شناسی كلمات را نام ببرد.

گيليان اظهار می‌کرد كه بهبودي‌هاي حاصل مي‌شود اما به‌سرعت محو می‌شوند. او در اطلاعات ورودي، مهارت‌های واج‌شناختی خوبي داشت. براي مثال مي‌توانست جفت‌هایی كه فقط در يك حرف باهم تفاوت داشتند مانند (Pat, Hat) را از هم تمييز دهد. هدف درمان ساختن دانش واج‌شناسی كلمات بود و اگر موفقیت‌آمیز بود، تقويت ناميدن نيز انجام مي‌شد.

محرك: 5 كلمه مربوط به هم انتخاب شدند. همه آن با يكي از 8 واجي كه قبلاً انتخاب شدند شروع ميشدند. هر كلمه از يك يا دو هجا تشکیل‌شده بود.

از 50 كلمه كنترل كه درمان نميشدند نيز استفاده گرديد.

مواد: تصاوير كلمات درمان و يك جدول كه آن 8 واج آغازين در آن نوشته‌شده بودند.

تكليف (1) ساختار هجايي:

درمانگر كلمه هدف را می‌خواند و گيليان بايد با اشاره كردن به اعدادي روي يك كاغذ نوشته‌شده بود نشان مي‌داد كه كلمه موردنظر و از يك يا دو هجا ساخته‌شده است. به گيليان يك تصوير هدف نشان داده مي‌شد، او بايد به نام آن فكر می‌کرد و نشان مي‌داد كه آن كلمه از چند هجا ساخته‌شده است.

تكليف (2) واج‌های آغازين:

درمانگر كلمه هدف را مي‌خواند و گيليان بايد واج آغازين آن را در جدول نشان مي‌داد. به گيليان تصوير هدف داده مي‌شد، او بايد به نام آن فكر می‌کرد و اولين واج را روي جدول نشان مي‌داد؛ مانند مرحله قبل تصوير هدف نشان داده مي‌‌شد ولي اين بار از او خواسته می‌شد كه نام آن را بگويد.

نتيجه:

گيليان هم در گروه كلمات درمان شده وهم در گروه كنترل پيشرفت داد و به‌خوبی هم آن‌ها را نگهداري كرد. بقيه تكاليف زباني‌اي كه به درمان مربوط نمي‌شدند بدون تغيير باقي ماندند.

درمان تقويت:

در درمان ممكن است از مهارت‌های سالم براي دستيابي به كلمات استفاده شود يك مثال خوب توسط نيكلز ارائه گرديد.

 TC مشكلات شديدي هم در رابطه با ناميدن و هم بلند خواندن داشت، اگرچه نوشتن او بهتر بود. درمان به او در وصل كردن صدا به حروف كمك كرد. براي مثال او ياد گرفت حرف t را با صداي /t/ همراه كند. همچنين به او براي ناميدن اشياء كمك شد، به اين صورت كه او ميبايست نام نوشته‌شدهي شی‌ء را تجسم كند، سپس درباره حرف اول آن فكر كند و آن را به صدا تبديل كند و به‌این‌ترتیب به خود نشانه واج‌شناختی ميداد. پس از درمان، ناميدن گفتاري TC به‌خوبی ناميدن نوشتاري او شد.

درمان‌هايي براي جبران مشكلات توليد گفتار:

برخي از بيماران ممكن است قادر به تقويت كلمه يابي خود نباشند و حتي زماني كه درمان مؤثر واقع مي‌شود اغلب فقط كلمه درمان شده تقويت می‌شوند. بنابراين درمان بايد استراتژي‌هايي براي جبران مشكلات كلمه يابي ايجاد كند. يكي از اين استراتژی‌ها نوشتن است كه به‌طور موفقیت‌آمیزی در مورد بيماران آفازيك شديد نيز بكار رفته است. هنگامی‌که نوشتن بيشتر از صحبت كردن مختل شده استراتژی‌های غیرکلامی مانند حركات بدني و نقاشي كردن مفيد به نظر می‌رسد. يك رويكرد «ارتباط كل» است. در اين رويكرد از بيمار آفازيك خواسته مي‌شود با استفاده از هر روشي از قبيل صحبت كردن، نوشتن، نقاشي كردن، حالت‌های چهره و حركات بدني ارتباط برقرار كند.

[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *